صفحه اصلی > روان‌درمانی و مشاوره : افزایش رضایت زوجین از رابطه

افزایش رضایت زوجین از رابطه

زوج‌درمانی در عصر جدید: حال و آینده[1]

نویسندگان: جی لباو[2] و داگلاس کی. اسنایدر[3]
مترجم: فاطمه تفلیسچی غروی

زوج‌درمانی یکی از مهم‌ترین  و شناخته‌‌شده‌ترین شیوه‌های درمانی است. اگرچه در ابتدا، زوج‌درمانی برشانه‌های تکنینک‌های درمانی دیگر، مانند خانواده‌درمانی و درمان‌های فردی، ایستاده بود، اکنون شیوه‌ی درمانی مستقلی است که تکنینک‌های خاص خود را داشته و به‌طور گسترده به‌کار می‌رود. براساس یک نظرسنجی، هفتاددرصد درمان‌گران به امر زوج‌درمانی اشتغال دارند. حتی پیش‌بینی می‌شود که از میان تمام روش‌های درمانی، شاهد بیشترین گسترش در امر زوج‌درمانی، طی ده‌سال آینده باشیم.
سه عامل عمده در این پیشرفت و رواجِ کاربرد زوج‌درمانی نقش داشتند. نخست، فزونی درگیری‌های زوجی؛ براساس آمار چهل تا پنجاه درصدِ ازدواج‌های اول در آمریکا به طلاق می‌انجامد. در سراسر دنیا شاهد افزایش نرخ طلاق از دهه‌ی هفتاد میلادی تا ابتدای قرن حاضر بوده‌ایم. برخی از زوج‌هایی که در آستانه‌‌ی طلاق نیستند نیز دوره‌های تنش و درگیری‌های شدید را تجربه می‌کنند. دلیل دوم، درک تأثیری است که تنش و درگیری در روابط عاطفیْ بر سلامت جسمی و هیجانی زوج‌ها و فرزندانشان دارد. داشتن رابطه‌ای پرتنش احتمال ابتلا به اختلالات خلقی، اختلال اضطراب، سوءمصرف مواد و مشکلات جسمی را بالا می‌برد. این تأثیرات به فرزندان نیز منتقل می‌شود؛ فرزندانِ والدینی که رابطه‌ای پرتنش دارند، علاوه بر این‌که ممکن است دچار مشکلات جسمی و روانی شوند، عملکرد تحصیلی پایین‌تری نیز خواهند داشت.  درنهایت، در دنیای امروز، افراد انتظارات بیشتری از روابط خود دارند؛ اگر درگذشته افراد در روابط پرتنش خود می‌سوخته و می‌ساختند، اکنون اوضاع تغییر کرده است. افراد انتظار بیشتری از روابط خود داشته و از زوج‌درمانی برای تحقق این انتظارات و بهبود روابط خود استفاده می‌کنند.

زوج‌درمانی: حوزه‌ای در حال تکامل

زوج‌درمانی، زمینه‌ای در حال تکامل و تغییر است. اگرچه برخی اصول اساسی زوج‌درمانی فراتر از رویکردهای درمانی مختلف، همراه با دیگر تکنیک‌های شناخته‌‌شده‌ی این حوزه، به زوج‌ها در حل مشکلات و بهبود روابطشان کمک می‌کنند؛ اما همچنان این  حوزه در حال گسترش تکنیک‌های خود برای مشکلات اختصاصی‌تری چون خیانت و جمعیت‌های خاص‌تری چون هم‌جنس‌گرایان است. اگرچه همچنان ردپای تکنیک‌های درمان‌های فردی و خانواده‌درمانی را می‌توان در زوج‌درمانی یافت، اما این حوزه اکنون مجموعه‌ای از تکنیک‌های کارآمد منحصری دارد که از پژوهش‌های انجام شده بر روابط نزدیک به‌دست آمده‌اند. همچنین شواهد تجربی فروانی در تأیید اثربخشی این تکنیک‌ها وجود دارد. مسجل است که درمان اثربخش زوج‌ها، به پشتوانه‌ی نظری، تکنیک‌ها و رویکردهای منحصربه‌فرد خودش نیاز دارد که برآمده از پژوهش‌های انجام شده بر روابط نزدیک باشند.

تاریخ مختصر زوج‌درمانی

زوج‌درمانی مسیر تحول خود را تا تبدیل به حوزه‌ای شناخته شده، گام‌به‌گام طی کرده است.  گام‌های نخست این حوزه در ابتدای قرن بیستم برداشته شد؛ جایی که مشاوره‌ی زوجی بدون پشتوانه‌ی نظری وبه‌صورت ملغمه‌ای از آموز‌ش‌های روان‌شناختی و نصیحت کردن، آغاز به‌کار کرد. در این مرحله، هنوز این مشاوران خود را روان‌درمانگر نمی‌دانستند و همزمان با زوج‌ها کار نمی‌کرده و هریک از زوجین را به‌تنهایی می‌پذیرفتند. در دهه‌ی سی میلادی، گام بعدی این حوزه با استفاده از آزمایش‌های روان‌تحلیلگری طی شد. در این زمان رویکرد غالب آن زمان، روان‌تحلیل‌گری، برای درمان زوج‌ها نیز استفاده می‌شد. در ابتدا زوجین همزمان در یک جلسه پذیرفته نمی‌شدند، اما همان درمانگر هردو را جداگانه درمان می‌کرد. این روش درمانی بعداً به پذیرش همزمان زوجین در یک جلسه، ارتقا پیدا کرد. به روایت اسناد، تا دهه‌ی چهل میلادی، تنها پنج‌درصد از زوج‌ها همزمان درمان می‌شدند؛ اما این عدد تا دهه‌ی شصت به پانزده‌درصد رسید. گام سوم به مدد تأثیر عظیمی طی شد که انقلاب خانواده‌درمانی بر دهه‌های شصت و هفتاد میلادی داشت؛ جایی که نظریه‌های سیستمی در خانواده‌درمانی، منجر به شکل‌گیری درمان‌های سیستمی دیگر شدند. از دل نظریه‌ی سیستمی خانواده‌درمانی، انواع درمان‌های تجربی، ساختارمند، راهبردی، روان‌تحلیل‌گرانه، میان‌نسلی و رفتاری بیرون آمد که به امر درمان زوج‌ها می‌پرداختند. در این نوع درمان‌ها که بر اساس تعامل زوجین صورت می‌گرفتند، پذیرش همزمان زوجین در جلسه الزامی بود.
از دیدی دیگر، تحول زوج‌درمانی را از پنجره‌ی تغییرات اجتماعی- فرهنگی هم می‌توان ردیابی کرد. در گذر سال‌ها، زوجین از مشورت با خانواده و گروه اجتماعی خود برای حل مشکلات زناشویی، به‌سراغ مشاوران حرفه‌ای رفتند. همچنین روح زوج‌درمانی که بر شادیِ فردی، رضایت جنسی و نقش‌های جنسیتی نوین تمرکز داشت، نه‌تنها با بافتار فرهنگی طبقه‌ی متوسط قرن بیستمی آمریکا همخوانی داشت، بلکه بر آن نیز تأثیر می‌گذاشت. افزایش نرخ طلاق، ظهور و گسترش فمینیسم در دل زندگی مردم، دیدگاه‌های چندفرهنگی و تغییر تصور مردم آمریکا از ازدواج نیز بر این جریان اثر داشت.
در واپسین مرحله‌ی زوج ‌درمانی در قرن بیست‌ویکم، این رشته به بلوغ رسیده است. زوج‌درمانی، گستره‌ای متباعد از انواع شیوه‌های درمانی را به‌هم پیوند داده و کارایی این روش‌ها را به اثبات رسانده است. مرزهای مفهومی زوج‌درمانی، با پیوند فمینیسم، چندفرهنگی بودن و دیدگاه انعطاف‌پذیر ازجنسیت و هویت جنسی، گسترده‌تر شده است.

فواید زوج‌درمانی

مقالات مروری و فراتحلیلیِ فراوانی کارایی زوج‌درمانی را در کاهش مشکلات زوجین تأیید می‌کنند. درمان شناختی-رفتاری زوجین، درمان رفتاریِ یکپارچه‌شده‌ی زوجین و زوج‌درمانی هیجان‌مدار هریک شواهدی در حمایت از اثربخشی خود در امر درمان زوجین دارند. فراتحلیل‌ها حکایت از تأثیر مشابه درمان‌های رفتاری و غیررفتاری در این حوزه دارند. البته برخی درمان‌های خاص نیز برای برخی مشکلات خاص، مانند مشکلات در روابط جنسی زوجین، مؤثرند. باید دانست که همچنان اثربخشی این درمان‌ها در دنیای واقعی و اتاق درمان، کمتر از شرایط آزمایشی کنترل‌شده است و نمی‌توان انتظار همان میزان اثربخشی را در دنیای واقعی داشت. همچنین، به سان سایر حوزه‌های درمانی، اثربخشی زوج‌درمانی در نیمی از موارد، باگذر سال‌ها کمرنگ می‌شود.
زوج‌درمانی نه‌تنها برای درمان مشکلات زوجین مؤثر است، پژوهش‌ها حکایت از اثربخشی آن بر پاره‌ای از مشکلات هیجانی، رفتاری یا جسمانیِ فردی یکی از زوجین نیز دارند. برای نمونه، زوج‌درمانی می‌تواند علاوه بر حل مشکلات زوجین، مشکل افسردگی، اضطراب، مصرف الکل و یا افسردگی پس از زایمان هریک از زوجین را نیز درمان کند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که زوج‌درمانی بر مشکلات مربوط به سلامت جسمانی نیز تأثیر مثبت دارد. تاکنون تأثیر زوج‌درمانی بر بیماری‌هایی مانند سرطان، درد مزمن، مشکلات قلبی- عروقی، بی‌اشتهایی عصبی و دیابت نوع دوم، تأیید شده است. این اثربخشی به‌ چه علت است؟ زوج‌درمانی می‌تواند همراهی عاطفی همسران را از یکدیگر افزایش داده، ارتباط ایشان را بهبود ببخشد و توجه زوجین را به تأثیری که بیماری بر کیفیت ارتباطشان دارد، معطوف کند.

بنیاد بر علوم ارتباطات انسانی

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زوج‌درمانی نوین، بنیاد مستحکم آن بر علوم ارتباطات انسانی است؛ به‌ویژه باتوجه به این‌که زوج‌درمانی مدت‌ها پیش از وجود چنین حوزه‌ای، کار خود را آغاز کرده بود. در آغاز، تنها اشکال ابتدایی روان‌شناسی اجتماعی وجود داشت؛ اما اکنون تأثیر علوم ارتباطات انسانی بر زوج‌درمانی قابل‌توجه و درحال فزونی است.
آغاز پیوند زوج‌درمانی با علم توجه به نتایج قابل‌اندازه‌گیری درمان بود. آلن گورمن و کنت نیسکرن در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، پیشگام این رویکرد شدند. علی‌رغم جایگاه مهمی که گورمن در زوج‌درمانی داشت، برخی به این بدعت واکنشی منفی داشتند؛ عده‌ای که بر ماهیت شهودی و شاید غیرقابل‌اندازه‌گیری نتایج درمانی تأکید داشتند. امروزه اما نقش اساسی این شواهد قابل‌اندازه‌گیری برای تعیین اثربخشی درمان برهمگان مسجل است. نخستین اهداف زوج‌درمانی کاهش آشفتگی زوجین و افزایش بهروزی ایشان است؛ دو  متغیری که به سادگی قابل‌اندازه‌گیری  و مقایسه با شرایط کنترل یا اولیه‌ی زوجین‌اند.
یکی از دلایل پذیرفته شدن زوج‌درمانی و استقرار آن به‌عنوان یک روش درمانی مؤثر، مرورهای نظام‌مند و فراتحلیل‌هایی است که اثربخشی این روش را با اعداد و ارقام نشان می‌دهند. مرورهای انجام شده حتی نشان از اثربخشی این رویکرد در بهبود وضعیت فردی زوجین، همزمان با بهبود کیفیت ارتباطشان دارد. اگرچه برخی از مشکلات، حتی بدون دریافت درمان نیز ممکن است به‌مرور بهتر شوند، در غیاب زوج‌درمانی، احتمال اندکی برای حصول پیشرفت در رابطه‌ای آشفته وجود دارد.
با افزایش استنادهای صورت‌گرفته به علوم ارتباطات انسانی در زوج‌درمانی که از یافته‌های این حوزه برای تدوین اساسیات روش‌های درمانی خود استفاده می‌کند، تأثیر علوم ارتباطات بر زوج‌درمانی، بیش‌ازپیش، مشخص شده است. پژوهش‌های انجام شده راجع به دلبستگی، فرایندهای ارتباطی، تبادلات رفتاری و همدلی احساسی، در تدوین روش‌های زوج‌درمانی کاربرد دارند. با افزایش اهمیت پژوهش‌ها در زوج‌درمانی، از اعتبار برخی درمانگرانی که بدون ارائه‌ی شواهد تجربی کافی به درمان می‌پرداختند، کاسته شد و این موضوع به حذف روش‌های ناکارآمد و حتی مضر، کمک بسیار کرد.

رابطه‌ی زوج‌درمانی و علوم اعصاب

پیوند علوم ارتباطات انسانی و زوج‌درمانی، منجر شد تا در دهه‌ی اخیر، زوج‌درمانی با علوم‌ اعصابِ ارتباطی نیز پیوند بخورد. بسیاری از رویکردهای زوج‌درمانی، پیش از پیدایش فناوری‌های نوین برای ارزیابی فعالیت مغزی هنگام ارتباط فرد با دیگری، پدید آمدند. اما زوج‌درمانگران از یافته‌های نوین این حوزه استفاده می‌کنند. برگردانِ زبان عصب‌زیست‌شناسی به زبان زوج‌درمانی، کمک شایانی به پر کردن فاصله‌ی میان بافتار بالینی و مطالعاتِ علمی کرده و امکان پیوند زوج‌درمانی را با علوم اعصاب ارتباطی، فراهم کرد. علوم اعصاب در رویکردهایی مانند زوج‌درمانیِ هیجان‌مدار نقشی اساسی ایفا می‌کند.
باید توجه کرد که علوم‌ اعصاب ارتباطی هنوز حوزه‌ای نوپاست. پژوهش‌های آن پیچیده‌اند و انتقال‌دهنده‌های عصبی و ساختاری مغزی فراوانی را در جریان ارتباط زوجین اثرگذار و اثرپذیر معرفی می‌کنند. روش‌های پژوهشی نیز از ساده تا بسیار پیچیده متغیر است. در روند کاوش پیشینه‌ی پژوهشی و بررسی ادعاهای آن باید توجه داشت که برخی از شواهد از دو رویکرد همزمان حمایت می‌کنند. همچنین ممکن است برخی از یافته‌ها حاصل پژوهشی یکتا باشند؛ حال‌ آن‌که برای نتیجه‌گیری و کاربرد یک نتیجه باید آن را در چند پژوهش و در بافتارهای متعدد آزمود و تکرار کرد. باید همچنین توجه داشت که گاهی نتایج حاصل استنباط علیت از پژوهش همبستگی است و باید قبل از نتیجه‌گیری به این موضوع توجه کرد. یافته‌های علوم اعصاب آغاز مسیری است که به دانشی می‌انجامد برآمده از شواهد متقن.

روش‌های هم‌گرا

یکی از شاخص‌ترین جریانات جدید در زوج‌درمانی، هم‌گرایی فزاینده و قابل‌توجه روش‌های مداخله‌ای خاص در رویکردهای نظری مختلف است.

زوج‌درمانی: کثرت‌گرا و ترکیبی

زوج‌درمانیِ نوین مرزهای رویکردهای نظری مختلف و شیوه‌های درمانی متفاوت را در نوردیده است. مرزهایی که عموماً در درمان‌های فردی و اشکال اولیه‌ی زوج‌درمانی وجود داشته است. برای نمونه، درمان شناختی رفتاری زوجین، نه‌تنها بر شناخت و رفتار بلکه بر هیجان، معنای زندگی و تجارب سال‌های نخستین نیز متمرکز است. در درمان روان‌تحلیل‌گرانه‌ی زوجین، به‌جای تمرکز صرف بر تجارب درونی فرد از دوران کودکی، درمانگر به مواردی از جمله مهارت‌های ارتباطی مراجعان نیز توجه دارد. این رویکرد ترکیبی، حاصل ورود راهکارهای مفید یک رویکرد به رویکرد دیگر در پاسخ به نیاز به حل چالش‌های زوج‌درمانی است. چالش‌هایی مانند مدیریت تعارضات، درگیر کردن یکی از زوجین که کمتر در روند درمان حضور دارد، بهبود و افزایش ارتباطات مثبت میان زوجین و یا مشکلات همزمان روحی یا جسمی زوجین.
بسیاری از رویکردها مبنایی زیست‌روانی‌اجتماعی دارند که جنبه‌های گوناگون تاریخچه‌ی خانوادگی، شناخت، هیجانات و فرایندهای روان‌شناختی درونی را دربر می‌گیرد؛ چنین است که این رویکردها سطوح مختلف تجارب انسانی را شامل می‌شوند. برای نمونه، زوج‌درمانی هیجان‌مدار علاوه بر توجه به هیجانات اصلی و فرعی به دلبستگی نیز توجه دارد. درمان شناختی رفتاریِ ارتقایافته علاوه بر الگوهای رفتاری به هیجانات و الگوهای ارتباطی نیز می‌پردازد. درمانِ زوجی گاتمن علاوه بر تمرکز بر تبادلات رفتاری مستقیم زوجین، بر معنای این تبادلات نیز متمرکز است. درمانِ ترکیبی نظام‌مند نیز به سطوح مختلف تجربه‌ی انسانی از مبادلات رفتاریِ قابل‌مشاهده تا تجارب درونی می‌پردازد.
البته، رویکردهای مختلف به تمام این جنبه‌ها به یک اندازه توجه ندارد؛ اما این هم‌پوشانی جالب‌توجه است. گاهی ممکن است یک نویسنده رویکرد خود را مشخصاً ترکیبی بنامد، گاهی نیز نویسندگان چنین نمی‌کنند. فارغ از این‌که نویسنده صراحتاً از ترکیبی بودن سخن بگوید یا خیر، ردپای رویکرد ترکیبی را می‌توان در تمام کارها یافت.
زوج‌درمانگران چگونه باید به این جریان بپردازند؟ چگونه می‌توانند از این جریان برای گسترش مرزهای پدیده‌های خاصی که رویکردهای کنونی به‌آن‌ها توجه دارند استفاده کنند؟ چگونه می‌توانند ضمن گسترش مرزهای پدیده‌ها، چهارچوب‌های نظریِ مفهوم‌پردازی این پدیده‌ها را نیز گسترش دهند؟ در پاسخ به این پرسش‌ها رویکردهایی سربرآوردند. یکی از این رویکردها، التقاط‌گرایی دهه‌ی هفتاد میلادی بود که به درمانگر اجازه می‌داد برخی تکنیک‌ها و حتی سازه‌ها را از رویکردی دیگر «قرض» بگیرد، بدون آن‌که با چهارچوب نظریِ این تکنیک‌ها و سازه‌ها بیامیزد. این التقاط‌گرایی اما مشکلاتی دارد؛ بدون توجه به چهارچوب نظریِ تکنیک ممکن است درمانگر آن را در حالتی نانظام‌مند و ناهماهنگ با سایر ابعاد درمان به‌کار بگیرد، ممکن  است علاوه بر ناهماهنگی، میان تکنیک‌های مختلفی که پیشینه‌ی نظری مختلفی دارند، تعارض برقرار باشد، در نهایت این‌که بدون توجه به تمام عواملی که احتمالاً منجر به اثربخشی تکنیکی خاص در بافتاری خاص شده‌اند، ممکن است به‌کارگیری آن در فضایی دیگر، آن را به اضمحلال بکشاند.
کثرت‌گرایی، جایگزین التقاط‌گرایی است؛ رویکردی که قائل به اهمیت و نقش به‌سزای رویکردهای نظری مختلف است. در کثرت‌گرایی، برخلاف التقاط‌گرایی، مداخلات و سازه‌ها با نظر به کارکردشان برای هر مورد خاص استفاده می‌شوند؛ این‌گونه است که درمانگر می‌تواند مطمئن شود که این مداخله نیاز مراجع را در این بافتار خاص برآورده می‌کند. کثرت‌گرایی همچنین در استفاده از مداخلات مختلف به همخوانی نظری این مداخلات نیز توجه دارد تا به‌جای ایجاد تعارض و ناهماهنگی در روند درمان، آن را بهتر کند. یکی دیگر از تفاوت‌های کثرت‌گرایی با التقاط‌گرایی، مفهوم‌بندی مداخلات با توجه به چهارچوب نظریِ مبدأ و توجه به همخوانی این چهارچوب‌های نظری است.
در دهه‌ی نود میلادی، بیشتر درمانگران خود را نه التقاط‌گرا که ترکیب‌گر نامیدند، حتی اگر درکی محدود از تعریف این دو مفهوم داشتند. ترکیب‌گرایی فراتر از کثرت‌گرایی است؛ چراکه در این رویکرد، مرزهای نظری میان سازه‌ها و تکنیک‌های درمانی از میان رفته و همگی در نظام یا چهارچوبی واحد تعریف می‌شوند. شناسایی عوامل و راهبردهای مشترک، محور ترکیب‌گرایی‌ است. عوامل مشترکی، مبنای زوج‌درمانی هستند. برخی از این عوامل، مانند اتحاد درمانی، القای تدریجی امید به مراجع و توجه به بازخوردهای او مشترک با درمان‌های فردی‌اند. برخی عوامل اما خاص زوج‌درمانی‌اند؛ عواملی مانند حفظ چهارچوب ارتباطی، سبک درمانی فعالانه، کاهش ارتباط معیوب و تقویت ارتباط سازنده‌ی زوجین و تلاش برای تشکیل اتحاد درمانیِ رابطه‌محورانه. اگرچه تمام مدل‌ها صراحتاً از این عوامل مشترک سخن نمی‌گویند، غالباً به آن‌ها پایبندند. برای نمونه، کمتر رویکردی به تشکیل اتحاد درمانی میان درمانگر و مراجع و پیچیدگی‌های آن بی‌توجه است. محور دیگر راهبردهای مشترک است. فراتر از عوامل مشترک درمانی، گستره‌ای از راهبردها وجود دارند که یا از رویکردی واحد سرچشمه گرفته و به سایر روش‌های درمانی پیوسته‌اند و یا مسیر مداخله‌ای مهمی در انواع رویکردها هستند. ردیابی الگوهای ارتباطی، افزایش مهارت گوش دادن و آموزش روان‌شناختیِ مهارت ذهنیت‌یابی،[4] ملایمت و افزایش تجاربی که سبک دلبستگی افراد را بهبود می‌بخشند، از جمله‌ی راهبردهای مشترکِ پرتکرارند. برای نمونه، بسیاری از رویکردهای درمانی به‌دنبال افزایش درک افراد از یکدیگر و همدلی، گفت‌وگوی زوجین، توجه به نقاط قوت ارتباط، بازسازی ارتباط مثبت، درک نقش هریک از طرفین در دعواها و مشکلات و افزایش ذهن‌آگاهی و تنظیم هیجانات برای گذران سازنده از روابطِ متعارض‌اند.
نام‌گذاری این راهبردهای مختلف می‌تواند مانعی باشد بر سر راه شناسایی زمینه‌های مشترک. بازسازی شناختی، قاب‌بندی مجدد و بازنویسی داستان، همگی به مفهومی واحد با اصطلاحاتی مختلف اشاره دارند. جالب است که اصطلاحاتی مانند دلبستگی و تمایزیافتگی، اگرچه هردو ریشه در علوم ارتباطات انسانی دارند، اما ممکن است متباعد یا رقیب تلقی شوند. این زبان متفاوت ممکن است باعث شود تا شباهت‌ها نادیده گرفته شوند و تفاوت‌های کوچک، بزرگ دیده شوند.

ساختار جلسات و سایر مناسبات

باتوجه به رویکردهای فراوانی که زوج‌درمانی برای اهداف حل مشکلات مختلف دارد، این میزان از مناسبات مشترک میان رویکردها، جالب‌توجه است. اگرچه امروزه زوج‌درمانی عموماً باحضور همزمان زوجین در جلسه انجام می‌شود اما قوانین مشخصی برای برقراری ارتباطی منحصر‌به‌فرد با هریک از زوجین دارد. جلسات معمولاً یک‌‌بار در هفته به‌مدت یک‌ساعت برگزار می‌شوند و در فاصله‌ی میان دوجلسه نیز غالباً تکالیفی به زوج‌ها داده می‌شود. زوج‌درمانی می‌تواند از چندجلسه تا چندسال طول بکشد، اما میانگین جلسات بین سه تا دوازده ماه است. عرف، بیمه و باور به اثربخشی این تعداد جلسات، از جمله دلایل انتخاب این تعداد به‌عنوان معیار است و هنوز هیچ‌کدام از این دلایل به‌تنهایی قانع‌کننده نبوده‌اند.

تغییرات زوج‌درمانی

مدل‌های زوج‌درمانیْ برآمده از سنت‌هایی نظری مرتبط با دوره‌های زمانی مختلف هستند. اما این در ذات روان‌درمانی است که علی‌رغم ثبات نظریات و مفاهیم، برخی رویکردهای درمانی در طول زمان تغییر می‌کنند. برای نمونه، رویکردهای دلبستگی‌محورِ درمان‌های میان‌نسلی، جایگزینِ رویکرد بوئنی و درمان‌های بافت‌محور شده‌اند. رویکردهای زوج‌درمانی روان‌تحلیلی نیز جای خود را به رویکردهای زوج‌درمانی روابط شیء و زوج‌درمانی مبتنی بر ذهنیت‌یابی داده است. بر همین سبیل بسیاری از رویکردهای درمانی، جای خود را به رویکردهای جدیدتر و ترکیبی‌تر داده‌اند. این رویکردهای قدیمی البته همچنان طرفداران بسیاری دارند و بر رویکردهای نوین نیز اثری چشم‌گیر می‌گذارند. همچنین در این میان برخی رویکردهای، همچون روایت‌درمانی، رشد و گسترش یافته‌اند. باتوجه به نیازهای اجتماعی‌فرهنگی نوین، درمان‌های تازه‌ای نیز سربرآورده‌اند که نیازی خاص را در جمعیتی خاص برآورده می‌کنند.

عناصر مشترک زوج‌درمانی

الف) ارزیابی
ارزیابی برنامه‌مند و مؤثرِ ساحت‌های مختلف هیجانی، شناختی و رفتاری در سطوح مختلف (فرد، زوج، پدرومادر و فرهنگ) در انتخاب، متناسب‌سازی و تعیین ترتیب مداخلاتِ زوج‌درمانی اهمیت فراوانی دارد. تمام رویکردهای مختلف، چه صراحتاً عنوان کنند و چه نکنند، از اهمیت توجه به تفاوت‌های فردی در تدوین مداخلات درمانی آگاه‌اند. همچنین تمام این رویکردها، قائل به اهمیت ردیابیِ فرایند و پیشرفت درمانی و ارزیابی تأثیرات خاص مداخلات و بازنگری فرضیات بالینی و برنامه‌های درمانی متناسب با این تأثیرات هستند؛ چه صراحتاً از آن سخن بگویند و چه نگویند.
باید دانست که رویکردهای نظری و تکنیک‌های مختلف زوج‌درمانی موضع‌گیری‌های فلسفی متفاوتی راجع به داشتن رویکردی هنجاری یا فردگرا، داشتن تکنیک و مداخله‌ای خاص یا انعطاف‌پذیری در جریان درمان و جایگاه ارزیابی قبل از شروع درمان یا همگام با آن، دارند. برخی رویکردها طرفدار ارزیابیِ موشکافانه و صورت‌بندی بسیار دقیق از مورد بالینی و برنامه‌ی درمانی‌اند و برخی دیگر چنین نیستند. برخی رویکردها، مانند روایت‌درمانی، از انجام ارزیابی می‌پرهیزند. رویکردهای موافق با ارزیابی نیز انواعی دارند؛ برخی در ابتدای درمان تعداد مشخصی جلسه را به ارزیابی فردی و زوجی مراجعان اختصاص می‌دهند و برخی چنین ساختاری ندارند. ارزیابی ممکن است با استفاده از پرسشنامه‌ها یا با مشاهده‌ی بالینی مراجع صورت بگیرد.
ارزیابی همچنین شامل تعیین وجود یا عدم‌وجود برخی معیارهای خاص است که مانع زوج‌درمانی می‌شوند؛ خشونت شدید یکی از زوجین، مصرف دائمی الکل یا سوءمصرف مواد، خیانت‌های تکرار شونده و نشانگان روان‌پریشی از جمله‌ی این عواملِ ممنوعه‌اند. جالب است که برای درمان این عوامل اما درمان‌های مشخصی وجود دارد. انجام ارزیابی دقیق به درمانگر کمک می‌کند تا آگاهانه تصمیم بگیرد که برای درمان مشکلات مراجعش می‌تواند از مدل‌های نظری کلی استفاده کند یا لازم است تا پروتکل‌های درمانی مشخصی را به‌کار بگیرد؟ همچنین درمانگر می‌تواند راجع به اثربخشی احتمالی درمان نیز تصمیم بگیرد.

ب) راهبردهای فراوان درمانی و مداخلات
زوج‌درمانی مداخلات و تکنیک‌های فراوانی دارد که هریک می‌توانند در زمینه‌ای خاص اثربخش باشند. این تنوع به درمانگر این امکان را می‌دهد تا رویکردهای خود را متناسب با نیازهای هرمراجع تغییر دهند.  اغلب درمانگران موفق، اصول و تکنیک‌های مشخصی دارند که قبلاً کارایی خود را به اثبات رسانده‌اند. درمانگران حرفه‌ای اغلب مرز میان رویکردهای مختلف را می‌پیمایند تا با رویکردی ترکیبی بتوانند کمک بیشتری به مراجع ارائه کنند.

پ) شناسایی الگوهای رفتاری و چرخه‌های آسیب‌پذیری
یکی از موضوعات اساسی زوج‌درمانی، شناسایی و درک الگوهای میان‌فردی است که منجر به ایجاد تعارض در ارتباطات می‌شود. این رویکرد در راستای رسیدن به درکی جامع و نظام‌مند از مشکل مراجعان است. درک نظام‌مند به درمانگر کمک می‌کند تا دریابد، اگرچه برخی از فرایندهای آسیب‌رسان مربوط به یکی از زوجین است، اما تأثیر متقابل ایشان بر یکدیگر است که به شناسایی چرخه‌های آسیب‌رسان و حل مشکل کمک می‌کند. ذات روابط صمیمی به‌گونه‌ای است که رفتار، افکار و احساسات یکی از زوجین بر دیگری اثر گذاشته و چرخه‌ای دائمی در رابطه شکل می‌دهد.
این چرخه‌ها در رویکردهای مختلف اسامی مختلفی دارند و عنصر اصلی درونی آن‌ها نیز از رویکردی به رویکرد دیگر متفاوت است. چنین است که شاینکمن و فیشبین این چرخه‌ها را چرخه‌ی آسیب‌پذیری می‌نامند و جانسون و همکارانش در زوج‌درمانی هیجان‌محور از آسیب‌دیدگی متقابل دلبستگی سخن می‌گویند. هرنامی که به این الگوها بدهیم، فرایند زیربناییشان تغییری نمی‌کند. الگوهای میان‌فردی در روابط آشفتگی عموماً شامل الگوهای منفی ارتباطی است؛ زوجین به‌جای ارتباط سازنده و همدلانه، از هم روی‌ برمی‌گردانند یا پرخاشگرانه برای کنترل دیگری باهم رقابت می‌کنند. این مدل‌های مختلف در جریان زوج‌درمانی، به‌خوبی نشان می‌دهند که چگونه ارتباط مثبت زوجین، ذره‌ذره نابود می‌شود. همچنین به زوجین یاد می‌دهند که چگونه ارتباط عاشقانه‌ی خود را از نو بسازند یا زنده نگه‌دارند و کدام فرایندها می‌تواند به این ارتباط آسیب بزند. زوج‌درمانگرانی که بر مسائل و مشکلات خاصی، همچون اختلال استرس پس از حادثه، تمرکز دارند، بر آمیختن این مشکلات با گستره‌ی کارکردهای فردی و ارتباطی تأکید دارند.

ت) تأکید بر رضایت از رابطه
یکی دیگر از نقاط مشترک رویکردهای مختلف زوج‌درمانی، تأکید بر کاهش آشفتگی زوجین و افزایش رضایت ایشان از رابطه است. تقریباً تمامی رویکردها، مداخلاتی برای رسیدن به این دو نتیجه‌ی مکمل دارند. البته باید دانست که هر رویکرد تأکیدی متفاوت بر یکی از این دو عنصر دارد. برخی رویکردها بر کاهش مشکلات زوجی یا فردی متمرکزند و دستیابی به رضایت در رابطه را یکی از میانجی‌گران این رابطه می‌دانند. از نظر تاریخی نیز بسیاری از رویکردها بر کاهش مشکل تمرکز داشتند نه افزایش صمیمت میان زوجین؛ اما به‌تازگی بر جنبه‌های مثبت ارتباط، افزایش ارتباط عاطفی و رسیدن به معنای مشترک، تأکید بیشتری شده است. چهارچوب نظری رویکردها نقشی اساسی در تمرکز آن‌ها بر مفاهیمی چون دلبستگی، ذهنیت‌یابی، پذیرش متقابل، حل‌مسئله و برقراری ارتباط، روایت‌ها و آگاهی جنسیتی یا اجتماعی‌فرهنگی، دارد.

ث) ملاحظات اخلاقی
رویکردهای مختلف زوج‌درمانی در ملاحظات اخلاقی نقطه مشترک دارند. اگرچه درمانگران مختلف بر سر اخلاقی‌ترین تصمیم در موقعیتی خاص، مثلاً نگه‌داری راز یکی از زوجین راجع به کاری که در گذشته انجام داده‌است، گاه اختلاف‌نظر دارند، اما عموماً وفاقی جمعی بر اساس این اخلاقیات و نحوه‌ی پرداختن به آن‌ها وجود دارد. بنابراین رویکردهای نظری و راهبردهای درمانی درمانگر اثری بر این ملاحظات ندارد. غالب زوج‌درمانگران با مشکلات و دوراهی‌های یکسانی روبه‌رو هستند و عموماً پاسخی مشابه به مشکلاتی چون حفظ محرمانگی در جلسات خصوصی با یکی از زوجین یا  تمایل یکی از زوجین به خروج از درمان می‌دهند. گاهی اما مشکل درمانگر تصمیم‌گیری راجع به موقعیتی خاص است؛ موقعیت‌هایی که هر درمانگر ممکن است پاسخی متفاوت برای آن‌ها داشته باشد. باید بدانیم که در شرایط پیچیده‌ای مانند زوج‌درمانی، همواره افرادی هستند که باورهای متفاوتی راجع به استاندارهای تردید‌آمیز درمان خوب دارند.

ج) ارتباط با درمان فردی و خانواده‌درمانی
اگرچه زوج‌درمانی خود را از درمان فردی و خانواده‌درمانی متمایز کرده است، اما همچنان امکان پیوند این درمان‌ها وجود دارد. بسیاری از رویکردهای درمان فردی برای حل مشکلات فردیِ زوجین استفاده می‌شوند. این درمان فردی ممکن است در بستر زوج‌درمانی اتفاق بیفتد؛ اما بسیاری درمان فردی جداگانه‌ای را با درمانگری دیگر توصیه می‌کنند.
جالب است که در زوج‌درمانی‌ها، در مقایسه با درمان فردی، کمتر از خانواده‌درمانی همزمان صحبت می‌شود. البته برخی رویکردها ارتباط سیال زوج‌درمانی را با خانواده‌درمانی حفظ کرده‌اند. رویکردهای میان‌نسلی، بر خانواده‌ی اولیه‌ تمرکز دارند و آن را وارد جریان روان‌درمانی می‌کنند. همچنین توجه به فرزندان در جهت ایجاد آمادگی برای طلاق والدین نیز در زوج‌درمانی اهمیت دارد. در برخی مواقع نیز، ترکیب زوج‌درمانی و خانواده‌درمانی می‌تواند به زوج‌ها کمک بسیاری کند؛ برای نمونه هنگام کار با خانواده‌ای که نوجوان مبتلا به اختلال کاستی توجه و بیش‌فعالی یا اختلالات رفتاری دارند. همچنین رویکردهایی مانند زوج‌درمانی هیجان‌محور، به‌دلیل پیوستگی و ارتباط فرد، زوج و خانواده، به‌دنبال پیوند زوج‌درمانی، درمان فردی و خانواده‌درمانی‌اند.

چ) مراحل زوج‌درمانی
استثناهایی اگرچه وجود دارد، اما اکثر زوج‌درمانی‌ها کار خود را با ارزیابی و جلب اعتماد زوجین و شکل‌دهی اتحادِ درمانی آغاز می‌کنند؛ پس از ایجاد رابطه‌ی مثبت با زوجین،امکان حل مشکلات، کاهش تعارضات و افزایش رضایت زوجین از رابطه، ایجاد می‌شود. درمانگران کار خود را با پایان تدریجیِ درمان و تلاش برای نگهداری و حفظ دستاوردهای آن به‌پایان می‌برند.

جنبه‌های متفاوت رویکردها

باوجود مبنای عملگرایانه و پیوندگرایانه در زوج‌درمانی نوین، مبانی نظری همچنان مهم‌اند. گورمن، باتوجه به سه نحله‌ی فکر روان‌تحلیل‌گری، رفتاری و رویکردهای سیستمی، چهار بُعد متفاوت رویکردهای زوج‌درمانی را شناسایی کرد: (1) نقش تجربیات گذشته و ناهشیار، (2) ماهیت و معنای مشکلات عنوان شده و نقش ارزیابی، (3) اهمیت اهداف جزئی و اساسی درمان و (4) ماهیت نقش و کار درمانگر. فرانکل نیز با تأسی از گورمن، رویکردهای درمانی را از سه جنبه تمایز بخشید: (1) قاب‌بندی زمانی (گذشته‌نگری، حال‌نگری یا آینده‌نگری)، (2) مقصد ایجاد تغییر (افکار، عواطف یا رفتار) و (3)میزان نظارت و جهت‌دهیِ درمانگر. جالب است که با گذشت دهه‌های فراوان، این ابعاد همچنان معنادارند.
در ابتدای این مقاله از اشتراکات فراوان رویکردهای مختلف زوج‌درمانی سخن گفتیم، باتوجه به تمام این اشتراکات، رویکردهای مختلف زوج‌درمانی در قرن بیست‌ویکم همچنان در عناصر منحصربه‌فرد یا مشترک خود تمایزاتی دارند که ذکرشان پیش از این رفت. در ادامه به برخی از مهم‌ترین ابعاد تمایز رویکردها خواهیم پرداخت.

الف) تعریف رویکردها از رابطه‌‌ی موفق
چه ویژگی‌هایی تعریف‌کننده‌ی رابطه‌ی موفق زوجین است؟ کدام ویژگی‌های شخصیتی، الگوهای ارتباطی و یا خصایص سیستمیِ گسترده‌تر است که رابطه‌ی سالم و کارآمد را از انواع آشفته متمایز می‌کند؟ کدام‌ یک از نظریات ضمنی یا آشکار عشق، مبنای هر یک از مدل‌های درمانی است؟ برای برخی ارتباط سالم زوجین یعنی داشتن رابطه‌ی دوستانه؛ برای بعضی دلبستگی مهم است؛ برای برخی نیز اندیشه و احساس زوجین راجع به رابطه اهمیت دارد؛ برخی به بافتار تاریخی و فرهنگی توجه دارند؛ درحالی‌که برای عده‌ای رابطه‌ی جنسی مهم است و برای برخی دیگر نیز نیاز و ظرفیت برقراری ارتباط عمیق روانی اهمیت دارد. برخی از تجارب اوج و ارتباط شدید یاد می‌کنند و برای برخی نظم و ثبات این ارتباط از شدتش مهم‌تر است. اگرچه امروزه اکثر رویکردها از تجارب چندسطحی سخن می‌گویند، اما همچنان در تعریفی که از عشق، ارتباط و سلامت دارند، تفاوت‌هایی باهم دارند.

ب) افراد حاضر در درمان
همان‌گونه که در ابتدای مقاله نیز گفتیم، رویکردهای نوین زوج‌درمانی حضور همزمان زوجین را در جلسه‌ی درمانی می‌طلبند. اما استثناهایی نیز در میان است. برای نمونه، در بسیاری از رویکردهای درمانی، جلسات ارزیابی با حضور تنها یکی از زوجین انجام می‌شود؛ چراکه ممکن است فرد بخواهد راجع به مسئله‌ای صحبت کند که هنوز برای مطرح کردن آن با همسرش احساس راحتی نمی‌کند. میزان محرمانگی این اطلاعات بسته به رویکرد درمانگر متفاوت است. برخی نیز توصیه می‌کنند تا در ابتدا جلسات به‌صورت فردی برگزار شود. این جدایی موقت جلسات می‌تواند مهارت‌های خودتنظیمی فرد را بهبود ببخشد و از ارتباط منفی جلوگیری ‌کند. زمانی که پیشرفت نسبی حاصل شد، امکان برگزاری جلسات دونفره مجدداً فراهم می‌شود. برخی رویکردها مرزهای منعطف‌تری راجع به ورود افراد به جریان درمان دارند؛ افرادی که از نظر درمانگر یا زوجین می‌توانند به فرایند درمان کمک کنند. در برخی رویکردها حتی اعضای خانواده‌ی زوجین هم ممکن است وارد جریان درمان شوند. حتی همسران سابق زوجین نیز ممکن است در برخی جلسات حاضر باشند؛ چراکه همواره عضوی از خانواده باقی می‌مانند.
فارغ از تعیین افراد حاضر در جریان درمان، تعیین محل برگزاری درمان نیز مهم است. برخی عوامل همچون نیاز به حضور فرزندان، دسترسی به وسایل حمل‌ونقل، شرایط پزشکی یا وضعیت حرکتی زوجین بر تعیین محل درمان اثر دارد. برگزاری تلفنی یا مجازی جلسات  می‌تواند پاره‌ای از مشکلات مربوط به دسترسی به درمانگر را حل کند. همچنین تعیین «کاری» که زوجین باید خارج از جلسات درمان انجام دهند بسته به رویکرد درمانی متفاوت است. برخی رویکردها تکالیفی را به زوجین محول می‌کنند تا در فاصله‌ی میان جلسات انجام دهند.

پ) نقش درمانگر
نظرات متفاوتی راجع به نقش‌ و وظیفه‌ی درمانگر در جلسات درمانی وجود دارد. البته که همگان درمانگر را عضوی اساسی در روند درمان می‌دانند و بر اهمیت همکاری و تشکیل اتحاد درمانی اذعان دارند؛ اما رویکردهای مختلف، نظرات متفاوتی راجع به جایگاه درمانگر و وظایف او در قبال زوجین دارند.

1- تأثیر بر روند درمان: اگرچه تمام رویکردهای درمانی به اهمیت اتحاد درمانی مراجع و درمانگر اذعان دارند، اما نظرات مشخصاً متفاوتی راجع به میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری درمانگر بر و از جریان درمان دارند. روزگاری، زوج‌درمانی به‌معنای حضور متخصصی بود که به زوجین راه ارتباط بهتر را می‌آموخت. اگرچه ردپای این ساختاربخشی را می‌توان در رویکردهای فراوان و در رابطه با برخی مشکلات خاص یافت، اما امروزه بسیاری از رویکردها به‌جای رابطه‌ی بالا به پایین درمانگر و مراجع به مواضع همکارانه‌ی درمانگر و مراجع نزدیک‌تر شده‌اند. برای نمونه، در رویکردهای مبتنی بر حل مسئله و روایت‌درمانی، مراجع و درمانگر در همکاری با هم به اهداف درمانی دست پیدا می‌کنند و نقش درمانگر در این میان تسهیل‌گری این فرایند است. نقش درمانگر در بسیاری از این رویکردها در جایی میانه‌ی طیف متخصص و همراه است.

2- ‌توجهِ درمانگر به خود: یکی دیگر از تفاوت‌های رویکردهای درمانی، اختلاف در توجه به «خودِ» درمانگر به‌عنوان یکی از عناصر اساسی فرایند درمانی است. درمانگر باید نسبت به افکار، هیجانات، خاطرات، ارزش‌ها، مفروضات ضمنی و سوگیری‌های حال و گذشته‌ی خود راجع به زوج‌ها آگاه باشد. این خودآگاهی در برخی رویکردهای اساسِ یک درمان مؤثر است است. البته درمان‌هایی که تأکیدشان اساساً بر خود درمانگر و خودافشاگری اوست اکنون حضور کمتری در زوج‌درمانی دارند. رویکردهای اولیه، درمانگر را به شرکت فعالانه در فرایند زوج‌درمانی تشویق می‌کردند؛ درحالی‌که در رویکردهای کنونی چنین تأکیدی چندان اهمیت ندارد، هرچند می‌تواند فوایدی داشته باشد. بسیاری از رویکردهای درمانی، درمانگر را تشویق به خودافشاگری نمی‌کنند. اما اکثر رویکردها دستورات صریحی در این باره ندارند و احتمال وقوع آن را مجاز می‌شمارند. بسیاری از رویکردهای درمانی، درمانگر را به شناسایی و توجه به احساسات خود فرامی‌خوانند تا بدین وسیله بتواند درک بهتری از کیفیت ارتباط زوجین و احساساتشان داشته باشد.

ت) موضوع و تمرکز مداخلات
زوج‌درمانی بر زوجین و برآیند آشفتگی و بهروزی ایشان متمرکز است. اما در خلال همین چهارچوب کلی، رویکردهای مختلف هرکدام بر سطوح مختلفی از خصایص هریک از زوجین، تا خصایص خانواده‌های زوجین و بافتار اجتماعی‌فرهنگی گسترده‌تر متمرکزند. همچنین توجه رویکردهای مختلف، به موضوعاتی چون هیجانات، شناخت‌ها و رفتار و مفهوم هریک از این موارد، متفاوت است. همچنین، حتی اگر راهبردهای درمانی یکسان باشند، بازهم مداخلات متفاوت خواهند بود.

1- سطوح مداخله: تمام رویکردهای کنونی در زوج‌درمانی، دیدگاهی سیستمی دارند، اما نقطه‌ی اتکایشان متفاوت است. برخی بیشتر بر فرایندهای فردی تمرکز دارند و برخی دیگر بر الگوی ارتباط زوجین تأکید دارند. برخی نیز به عوامل زمینه‌ای می‌پردازند که نقشی اساسی در آشفتگی و درگیری زوجین ایفا می‌کنند. به‌علاوه، ممکن است رویکردهای مختلف همزمان مشکلات فردی، رابطه‌ای، تأثیر نظام پیرامونی یا ترکیب این عوامل را باهم لحاظ کنند. این ملاحظه می‌تواند در سطوح نظری یا عملی اتفاق بیفتد.

2- موضوع مداخله: فارغ از سطوح مداخله، مداخلات مختلف، بر موضوعات مختلفی نیز تمرکز دارند. اگرچه، اکثر رویکردها قائل به برهم‌کنش میان افکار، عواطف و رفتار هستند، اما توجه این رویکردها بر این حیطه‌ها متفاوت است. این تفاوت را می‌توان از نام این رویکردها نیز دریافت؛ برای نمونه رویکرد درمان شناختی‌رفتاری زوجین یا زوج‌درمانی هیجان‌مدار. حتی ترتیب توجه به این زمینه‌ها نیز می‌تواند موضوع اختلاف رویکردها باشد؛ ممکن است رویکردی پرداختن به رفتار را بر دیگر زمینه‌ها اولویت ببخشد یا رویکردی در وهله‌ی اول به دلبستگی بپردازد. یکی از دیگر زمینه‌های اختلاف، تأکید متفاوت رویکردهای مختلف بر سطوح آگاهی مراجع است. برخی از رویکردها به افکار و احساسات هشیار مراجعان توجه دارند و برخی بر فرایندهای جانبی و ناهشیار. برای نمونه، انتظاراتی که زوجین از یکدیگر دارند ممکن است کامل هشیار و دردسترس آگاهی باشد؛ ممکن است در دسترس مستقیم آگاهی نباشد، اما با اندکی تلاش هشیار شود یا این‌که کاملاً خارج از قلمرو هشیاری قرار داشته باشد. تفاوت دیگر مداخلات در تأکید بر تغییر آشکار در برابر پذیرش است؛ البته حتی در خصوص پذیرش نیز، مفهوم‌بندی و نحوه‌ی دستیابی به این هدف در رویکردهای مختلف، متفاوت است.

3- مکانیسم‌های احتمالی تغییر: وجه اشتراک رویکردهای درمانی مختلف، تلاش برای حل مشکلات فردی و رابطه‌ای و تشکیل اتحاد درمانی است. اما راه رسیدن به این تغییرات، برمبنای نظریه‌ی پایه‌ایِ مداخله متفاوت است. مبانی نظری مختلف انتخاب، الگو و حتی سرعت و میزان پیشرفت مداخله را نیز تعیین می‌کنند. برخی از مداخلات راه رسیدن به افکار و احساسات مثبت زوجین را به یکدیگر، تغییر رفتار دانسته و بنابراین تغییر رفتار را اولویت می‌دهند. برخی تغییر الگوی فکری را مقدم می‌دانند؛ تغییر تعبیر و معنایی که زوجین برای اتفاقات رابطه‌شان شکل می‌دهند. این تغییر الگوی فکری می‌تواند منجر به کاهش عواطف منفیِ برآمده از تعابیر درونی زوجین شده و با کاهش عواطف منفی، منجر به افزایش تبادلات مثبت میان زوجین شود. برخی دیگر از مداخلات نیز در پی افزایش ارتباط عاطفی زوجین یا پذیرش ایشان‌اند. درمانگر باتوجه به تصوری که از مکانیسم‌های تغییر و صورت‌بندی مراجعان خود دارد، می‌تواند از میان رویکردهای کثرت‌گرا یا ترکیبی، یکی را انتخاب کند.

ث) چهارچوب زمانی مداخلات
کاوش تاریخچه‌ی زندگی شخصی و مشترکِ زوجین، تا چه‌ اندازه اهمیت دارد؟ برخی رویکردها، مانند رویکردها میان‌نسلی، توجهی کامل به گذشته دارند و چه در روند ارزیابی و چه در درمان از ژنوگرام‌های تاریخچه‌ی خانوادگی استفاده می‌کنند؛ برخی نیز، مانند رویکرد راه‌حل‌محور تماماً معطوف به زمان حال هستند. غالب رویکردهای زوج‌درمانی کنونی هم به گذشته توجه دارند و هم به‌ حال؛ اما میزان این توجه و اولویت‌بندی رسیدگی به این رویدادها متفاوت است. ممکن است تاریخچه‌ی زندگی زوجین در همان ابتدای درمان بررسی شود؛ ممکن هم هست پس از انجام برخی مداخلات به این موارد پرداخته شود.

ج) رویکردهای ساختارمند در برابر رویکردهای بدون ساختار
میزان ساختارمندی رویکردها کنونی در زوج‌درمانی متفاوت است. برخی رویکردها بدون ساختارند و درمانگر جریان درمان را بداهه پیش می‌برد؛ در برخی از رویکردها نیز روند درمان و محتوای جلسات از قبل مشخص شده است. برخی رویکردها اهداف خاصی را ترسیم و راه رسیدن به این اهداف را نیز معرفی می‌کنند، اما روند درمان و تعداد جلسات باتوجه به مراجعان مختلف، تغییر می‌کند. درمان‌هایی که به حل مشکلات فردی هریک از زوجین می‌پردازند، اساساً ساختارمندند.

چ) طول درمان و اهداف میان‌مدت و نهایی
زوج‌درمانی می‌تواند در جلسات محدود یا نامحدود اتفاق بیفتد. زوج‌درمانی راه‌حل محور یکی از نمونه‌های درمان کوتاه‌مدت است. رویکردهای فراوانی در زوج‌درمانی وجود دارند که ممکن است تا سال‌ها به‌طول بیانجامند. با گذر سال‌ها، نیاز به حل مشکل و یادگیری مهارت‌های ارتباطی به رشد شخصی زوجین تبدیل می‌شود. البته بسیاری از درمان‌ها با حصول میزانی از پیشرفت و دستیابی به اهداف تعیین شده به‌پایان می‌رسند. زمانی که مشکلات فردی، زوجی و خانوادگی زوجین شدید، پیچیده و قدیمی باشد و جنبه‌های مختلف زندگی را تحت‌تأثیر قرار دهد، طول این جلسات افزایش پیدا می‌کند.
تمایز اهداف میان‌مدت و نهایی نیز یکی از عواملی است که طول مدت درمان را تعیین می‌کند. ممکن است عوامل استرس‌زای محیطی بر بهروزی و کارکردهای ارتباطی زوجین تأثیر بگذارد؛ در این حالت، هدف درمان مقابله با این عوامل و حل آن‌ها و دستیابی به آرامش در رابطه است. اما اگر درجریان درمان مشخص شود که تجارب دوران کودکی فرد است که چگونگی تأثیر این عوامل را بر آشفتگی زوجین تعیین می‌کند، هدف اصلی درمان مفهوم‌بندی مجدد هیجانات و شناخت‌های مرتبط با حادثه‌ی آسیب‌زای دوران کودکی خواهد بود و مقابله با عوامل استرس‌زا به هدفی میان‌مدت تغییر می‌کند. تعیین اهداف درمانی و مدت زمان آن، باتوجه به رویکرد درمانگر و ارزش‌ها، انتظارات و منابع مراجعان تعیین می‌شود.

عناصر نوظهور در زوج‌درمانی

در زوج‌درمانی نوین، عناصر تازه‌ای ظهور کرده‌اند که به شرح آن‌ها خواهیم پرداخت.

1- تکنولوژی: همه‌گیری بیماری کرونا باعث شد تا حضور تکنولوژی در فرایند روان‌درمانی پررنگ‌تر شود. بسیاری از جلسات درمانی در آن سال‌ها، به‌صورت ویدیوکنفرانس برگزار می‌شدند و این شیوه حتی پس از پایان همه‌گیری جایگاه خود را در زوج‌درمانی حفظ کرد. لازم بود تا درمانگران خود را با این شرایط وفق دهند و به‌سرعت دستورالعمل‌هایی برای برگزاری این جلسات تدوین شد. بسیاری از درمانگران اثر بخشی این درمان‌های مجازی را هم‌ارز همتایان حضوری آن‌ها می‌دانند. گاهی حتی این جلسات مجازی، تنها راه انجام زوج‌درمانی است. برای نمونه، زوج‌هایی که از هم دورند تنها به این شیوه می‌توانند در جلسات شرکت کنند. کنترل زمان و مکان جلسه توسط درمانگر، مشکل تاریخی بسیاری از مراجعان بود که درمانِ مجازی به حل آن کمک کرد. این درمان عموماً در خانه یا محل کار مراجعان اتفاق می‌افتد و درمانگر در تعیین زمان‌بندی آن انعطاف بیشتری به‌خرج می‌دهد. اما همچنان امکان نتیجه‌گیری از پژوهش‌های محدود انجام شده بر میزان اثربخشی این شیوه‌ی درمانی وجود ندارد و لازم است تا گستره‌ی وسیع‌تری از مشکلات در این جلسات بررسی شوند.

2- شبکه‌های اجتماعی: زوج‌درمانی، درمانی داده‌محور است؛ یعنی براساس یافته‌های پژوهش‌های علمی است که رویکردهای قدیمی خود را بازبینی می‌کند و به درمان‌های جدید دست‌ می‌یابد. اما تصور افراد از این رویکرد بیشتر تحت‌تأثیر تصویری است که فضای مجازی از آن ترسیم کرده است نه این مبنای علمی. این‌که این تصورات تا چه‌اندازه به هنرِ زوج‌درمانی نزدیک است، در شرایط مختلف متغیر است. برخی از چهره‌های سرشناس رویکردهای زوج‌درمانی، رویکردهای خود را در شبکه‌های اجتماعی و پادکست‌ها به عموم مردم معرفی کرده‌اند و به همین دلیل تصور افراد از این رویکردها تا حد زیادی به اصل آن نزدیک است. اما قابل‌انکار نیست که چهره‌های معروف زیادی، ناگهان خود را در مقام مشاور روابط دیده و شروع می‌کنند به نصیحت دیگران. بسیاری از کتاب‌های تجاری این حوزه، مانند مردان مریخی، زنان ونوسی نیز با یافته‌های پژوهشی زوج‌درمانی سنخیتی ندارند.

3- جمعیت‌ها و مشکلات خاص: اگرچه زوج‌درمانیِ سنتی بیشتر بر حل تعارضات زوجین و افزایش رضایت ایشان از رابطه متمرکز بود، رویکردهای جدیدتر، در کنار این اهداف سنتی، به مشکلات هریک از زوجین نیز می‌پردازند. رویکردهای کنونی میان مداخلات رابطه‌یار و مداخلات مشکل‌مدار تمایز قائل‌اند. در مداخلات رابطه‌یار، زوج در جریان درمان همسر خود نقش دارد و آن را تقویت و حمایت می‌کند. در مداخلات مشکل‌‌مدار اما، زوج‌درمانی باتوجه به پویایی ارتباط میان زوجین در بستر مشکل یکی از طرفین، متناسب‌سازی می‌شود؛ یعنی در مداخله‌ی مشکل‌مدار این درمان است که متناسب با شرایط وفق می‌دهد و در درمان رابطه‌یار، شریک عاطفی است که با حمایت خود روند درمان را سرعت می‌بخشد. یکی از رایج‌ترین مشکلات زوجین، نیاز به دریافت راهنمایی راجع به تربیت کودکان و نوجوانان است. رویکردهای سنتی تربیتی، اگرچه به بهبود رابطه‌ی والد- فرزند کمک می‌کردند، اما توجهی به رابطه‌ی والدین با یکدیگر نداشتند. در بسیاری از رویکردها خانواده‌درمانی، تأثیر داشتن نوجوانی که اختلالی دارد بر روابط زوجی والدین و تأثیری که از آن می‌پذیرد مغفول مانده است. مشکلات زوجی مرتبط با مشکلات رفتاری کودک، فراگیر و شدید بوده و حل آن‌ها بسیار دشوار است. جای زوج‌درمانیِ والدینی که فرزند مبتلا به اختلال رفتاری و خلقی دارند، در این عرصه خالی است و لازم است تا چهارچوبی کلی از مداخلات برای کمک به این زوج‌ها تدوین شود.

4- آموزش مهارت‌های ارتباطی زوجین: آموزش مهارت‌های ارتباطی زوجین که همزمان با زوج‌درمانی شکل گرفت، سابقه‌ای طولانی و برجسته دارد. هدف این برنامه، آموزش مهارت به زوجین بود و اندک‌اندک فراگیر شد. اگرچه در گذشته زوج‌درمانی برای حل مشکلات زوجی استفاده می‌شود و هدف برنامه‌ی آموزش مهارت ارتباطی، ارتقای سطح کیفیت روابطی بود که وضع بهتری داشتند، از جایی به بعد این مرزِ مشخص کمرنگ شد. همچنین برخی رویکردهای زوج‌درمانی وارد حوزه‌ی آموزش مهارت‌های ارتباطی به زوجین شدند. این برنامه‌ی آموزشی می‌تواند به افرادی که در رابطه نیستند نیز کمک کند تا در آینده رابطه‌ی بهتری شکل دهند.

5- پذیرش: مفهوم پذیرش جایگاهی مهم در بسیاری از رویکردهای زوج‌درمانی پیدا کرده است. در گذشته، هدف تمام رویکردهای زوج‌درمانی دستیابی به تغییر بود؛ امروزه اما تلاش می‌شود تا زوجین یکدیگر را در وهله‌ی نخست بپذیرند، در عین حال چهارچوبی برای تغییر هم ترسیم می‌شود.

6- درمانگر همراه: زوج‌درمانی از رابطه‌ی بالابه‌پایین درمانگر مراجع به سمت همراهی درمانگر با مراجع برای رسیدن به نتایج مطلوب رفته است. در این حالت، مراجعان و درمانگران، با همکاری یکدیگر، اهداف درمانی را تعیین می‌کنند، دیدگاه‌های زوجین، ارزش‌ها و اولویت‌های زوجین مهم است. زمانی که درمانگر نه متخصص بالانشین که همراه مراجعان درنظر گرفته می‌شود، به بافتار فرهنگی ایشان نیز توجه خواهد کرد و درمان را متناسب با آن تطبیق خواهد داد.

7- سن و مرحله‌ی تحولی: لحظات مثبت و منفی رابطه در سراسر زندگی متغیر است. بسیاری از رویکردها، بر زوج‌های میان‌سال متمرکزند و مداخلاتشان برای زوج‌های جوان و یا سالمند مناسب نیست. نکته‌ی مثبت این‌که، امروزه بسیاری از رویکردها تحول زوجین را در طول زمان نیز درنظر می‌گیرند. به‌علاوه، هرمرحله‌ی تحولی ممکن است مسائل و مشکلاتی در پی داشته باشد که در رویکردهای کنونی مدنظر قرار می‌گیرند. پرسش از چگونگی حفظ یک رابطه برای تمام عمر، مبنای بسیاری از زوج‌درمانی‌هاست.

8- طلاق: طلاق چه جایگاهی در زوج‌درمانی دارد؟ اگرچه برای مدت زمان طولانی، طلاق نتیجه‌ای فاجعه‌آمیز تلقی می‌شد، امروزه آن را شاید بهترین مسیر برای بعضی زوج‌ها می‌دانند که البته طی آن با دشواری‌هایی همراه است. مداخلات جدید به زوج‌های در آستانه‌ی طلاق کمک می‌کنند تا این مسیر را به سلامت پشت سر بگذارند و فرزندانشان نیز کمترین آسیب را ببینند. برخی مداخلات نیز زوج‌هایی را هدف قرار می‌دهد که راجع به طلاق گرفتن یا نگرفتن تردید دارند؛ تا تصمیم بگیرند آیا می‌خواهند به رابطه ادامه دهند و درمان را پی بگیرند یا قصد جدایی دارند؟ گرچه اغلب زوج‌ها در صورت تصمیم به طلاق، درمان را متوقف می‌کنند، «طلاق‌درمانی» هم بخشی مهم از فرایند زوج‌درمانی است. گاهی نیز زوج‌درمانی آخرین فرصت زوجین برای ادامه‌ی زندگی است؛ در این حالت شاید لازم باشد تا درمانگر فرایندهای متفاوتی از زوج‌درمانی معمولی را دنبال کند.

چالش‌ها

زوج‌درمانی در دنیای امروز با چالش‌های فراوانی روبه‌روست؛ برخی چالش‌ها از ابتدای پیدایش این حوزه وجود داشتند و برخی جدیدترند. چالش‌ها ممکن است ضمنی یا آشکار باشند. فراتر از چالش‌هایی که در سراسر متن گفته شد، به چالش‌های دیگر خواهیم پرداخت.

الف) حفظ دستاوردهای درمان
یکی از چالش‌های اساسی زوج‌درمانی، صیانت از دستاوردهای درمانی است. گرچه زوج‌درمانی در کوتاه‌مدت اثربخش است، اما احتمال بازگشت مشکلات، پس از گذشت تقریباً دو سال وجود دارد. پژوهش‌ها حکایت از آن داشتند که بعد از گذر چهار تا پنج سال از زوج‌درمانی، سی‌وپنج تا پنجاه درصد زوجین دوباره دچار مشکل شده یا طلاق گرفتند. همچنین با عبور از مراحل مختلف زندگی و در برهه‌های تحولی مختلف، زوجین با مشکلات تازه‌ای مواجه می‌شوند. به همین جهت، در بسیاری از رویکردهای درمانی، اقداماتی قبل از پایان درمان صورت می‌گیرد که به مشکلات احتمالی آینده نیز توجه دارد؛ اما میزان اثربخشی این اقدامات همچنان مشخص نیست.

ب) ارزش‌های مراجع
مراجع از بافتاری اجتماعی-فرهنگی با تاریخچه‌ای منحصر به درمان می‌آید. رویکردهای درمانی مختلف نیز که به‌دنبال کاهش مشکلات زوجین و افزایش بهروزی ایشان‌اند و درمانگرانشان برآمده از بافتاری هستند که ممکن است با بافتار و شرایط مراجع متفاوت باشد. زوج‌درمانی چگونه می‌تواند در این دنیای گوناگون به مراجعانش کمک کند؟ زوج‌درمانی و زوج‌درمانگر باید نسبت به این عوامل زمینه‌ای اثرگذار آگاه، منطعف و پاسخگو باشد.

پ) زندگی پساکرونایی
نمی‌توان میزان تأثیر فراگیری بیماری کرونا را بر زندگی زوج‌ها و زوج‌درمانی دقیقاً تعیین کرد؛ اما کرونا مشخصاً تأثیرات مهمی بر این حوزه داشته است. مداخلات باید خود را با افزایش چشم‌گیری آشفتگی‌های فردی و زوجی دوران همه‌گیری تطبیق می‌دادند؛ چراکه راه‌حل‌های قبلی دیگر برای زوج‌های در معرض آسیب کافی نبود. شاید چهارچوب مفهومی همچنان ثابت باقی مانده باشد، اما زوج‌درمانی تغییراتی کرده است.

نتیجه‌گیری

زوج‌درمانی در جهان امروز به تکاملی شگفت‌انگیز رسیده است. رویکردهای درمانی مختلف بسیار عمیق و متنوع شده‌اند.  در بسیاری از رویکردها، شواهد پژوهشی با تجربه‌ی بالینی درمانگر پیوند خورده است. با تکیه‌ی روزافزون بر علوم ارتباطات انسانی و شواهد موجود راجع به کارایی رویکردهای درمانی، این حوزه به بلوغ رسیده است. رویکردهای درمانی در عین تنوع پیوند و درک مشترکی از فرایندهای رابطه و اصول مداخلات درمانی دارند. هم درمانگران مجرب و هم افراد تازه‌کار، می‌توانند با گسترش چهارچوب‌های نظری خود و توجه به نقاط ضعف و قوت رویکردهای مختلف، مهارت‌های خود را درک و حل مشکلات افزایش دهند.

پی‌نوشت:

[1]. این متن با عنوان Couple therapy in the 2020s: Current status and emerging developments در شماره‌ی شصت‌ویکم مجله‌ی Family Process و در سال 2022 به‌چاپ رسیده است. -م.
[2]. Jay Lebow  از مؤسسه‌ی خانوادگی شمال غربی، دانشگاه شمال‌غربیِ ایلینویز آمریکاست.
[3]. Douglas K. Snyder از دپارتمان روان‌‌شناسی و مغز دانشگاه تکزاس آمریکاست.
[4] .mentalization

منبع: شماره‌ی ۱۷۴ سپیده‌دانایی/ شهریور ۱۴۰۳

مطالب مرتبط

خشونت در روابط عاطفی

انواع مختلفی از خشونت در روابط عاطفی اتفاق می‌افتد؛ سوءاستفاده‌ی جنسی، فیزیکی، کلامی و عاطفی.

تفاوت نصیحت با روان‌درمانی

یکی از رایج ترین باورها راجع به روان‌درمانی این است که روان‌شناس وظیفه دارد به شما بگوید چه کار کنید؛ به‌عبارت دیگر، شما را نصیحت کند. این یک سوء تفاهم است؛ زیرا…

دیدگاهتان را بنویسید