یکی از رایج ترین باورها راجع به رواندرمانی این است که روانشناس وظیفه دارد به شما بگوید چه کار کنید؛ بهعبارت دیگر، شما را نصیحت کند. این یک سوء تفاهم است؛ زیرا روانشناسان، مراجعان خود را نصیحت نمیکنند.
نویسنده: کلیر نبوتن، روانشناس
مترجم: افسانه صادقی
نقش روانشناس بهمراتب پیچیدهتر از این است. در واقع، چگونه میتوان انتظار داشت با طرح اجمالی مشکلات در جلسهای پنجاه تا شصت دقیقهای، روانشناس برای تمام مشکلات راهحلی پیدا کند؟ این انتظار، انتظار غیرواقعی است؛ بهویژه زمانی که مسئلهی طرحشده پیچیده باشد که اگر چنین نبود فرد پیش از اینها راهحلی برای آن یافته بود، یا اینکه شامل الگوهای قدیمی فکر و رفتاری باشد که سالها پیش شکل گرفته و احتمالاً ناخودآگاه یا خارج از آگاهی و دسترس فرد هستند، یا ابعاد زیادی از زندگی فرد را اشغال کرده باشد و یا با احساسات دردناک و دشواری همراه باشد که فرد حتی نخواهد در مورد آنها صحبت کند، چه رسد به اینکه بخواهد با آنها مقابله کند.
این تازه شروع کار است؛ چراکه شکایت اصلی تنها مسئلهای نیست که باید بهآن توجه کرد. عوامل دیگری نیز وجود دارند که تعیین میکنند چهچیزی برای هر فرد مناسب است و هر فرد قادر به دستیابی به چه هدفی است. این عوامل شامل مواردی مانند شخصیت، فرهنگ، دین، باورها، ارزشها، عزتنفس، هویت جنسی، انعطافپذیری، سلامت روان و جسم، شبکههای حمایتی، تحصیلات، هوش، هوش هیجانی، شرایط محیطی، اجتماعی و شغلی میشوند؛ البته میتوان به این فهرست ادامه داد اما امیدوارم متوجه پیچیدگی مشکل شده باشید. البته، برای یک روانشناس، نصیحت کردن سادهترین کار دنیا خواهد بود؛ زیرا که روانشناس هم میتواند مانند سایر افراد، بدون هیچگونه تأملی، مشاهدات خود را به اشتراک بگذارد، نظرات خود را مطرح کرده و باورهای خود را منتقل کند. روانشناس میتواند حتی بدون کسب هیچ اطلاعاتی، حتی از خودِ مراجع، او را نصیحت کند. اگر بهدنبال دریافت نصیحت و راهحلی فوری هستید، نیازی به صرف هزینه و وقت برای روانشناس نیست؛ شخصی که پشت سر شما در صفی در فروشگاه ایستاده است، رایگان این کار را برایتان انجام میدهد! پس تفاوت نصیحت و توصیه با رواندرمانی چیست؟درجدول 1 تفاوتهای کلیدی نصیحت و رواندرمانی به تلخیص آمده است.
بیایید چند تفاوت کلیدی را بررسی کنیم:
1- هر کسی میتواند دیگری را نصیحت کند؛ درحالیکه فقط یک روانشناس میتواند به رواندرمانی بپردازد.
نصحیت کردن نیازی به مهارت ندارد و هرکسی میتواند در هرزمانی دیگری را نصیحت کند. نصیحت کردن آسان است و نیازی به آموزش، یادگیری یا حتی درک کامل مسئله ندارد. نصیحت کردن نیاز به از قبل اندیشیدن ندارد؛ بیشتر ما میتوانیم در یک لحظه شروع به نصیحت کنیم و حتی اگر از کودکی نوپا بپرسید میتواند به شما بگوید چه کار کنید. از سوی دیگر اما، رواندرمانی نیازمند مهارتهای خاص و پیچیدهای است. برای انجام رواندرمانی، یک روانشناس باید حداقل شش تا هفت سال آموزش دانشگاهی را طی کند. مسیر تبدیل شدن به یک روانشناسِ رسمی در آفریقای جنوبی برای یک دانشجوی تماموقت روانشناسی به این شکل است:کسب مدرک لیسانسِ سه تا چهارساله در رشتههای روانشناسی، مشاوره یا سایر رشتههای مرتبط، کسب مدرک کارشناسیارشد یک تا دو ساله در روانشناسی یا سایر رشتههای مرتبط که البته طول دوره به دانشگاه بستگی دارد،کارآموزی یکساله تحت نظارتِ رواندرمانگر مجرب، قبولی در آزمون کتبی شورای حرفههای بهداشتی آفریقای جنوبی (SACNASP)[1]، ثبت نام در SACNASP برای شروع کار بهعنوان یک روانشناس. تازه این پایان ماجرا نیست؛ برای حفظ صلاحیت حرفهای خود، روانشناس هرساله می بایست در کارگاههای مختلف، همایش و دورههای تکمیلی شرکت کند.
نصیحت و توصیه | رواندرمانی |
هرکسی میتواند دیگران را نصیحت کند. | فقط روانشناس میتواند رواندرمانی انجام دهد. |
نصیحت کردن نیازی به مهارت ندارد و هرکسی میتواند در هر زمانی دیگران را نصیحت کند. | رواندرمانی نیازمند مهارتهای خاص و پیچیدهای است که به آموزش طولانیمدت و عمیق نیاز دارد. |
نصیحت میتواند در قالب ارتباطی یکطرفه اتفاق بیفتد؛ مانند سخنرانیها، بروشورها، برنامههای رادیویی و غیره. | همیشه شامل ارتباطی دو طرفه، گوش دادن فعال و بازخورد است. |
در نصیحت نیازی به همدلی و قرار دادن خود در دنیای شخص دیگر نیست. | روانشناس باید نسبت به مراجع همدلی و درک داشته باشد. |
نصیحت رهنمودی است. | رواندرمانی معمولاً غیررهنمودی است. |
نصیحتکننده به شنونده میگوید چه کاری انجام دهد. | در روان درمانی مراجع خود راجع برای انجام کارها تصمیم میگیرد. |
میتواند منجر به وابستگی شنونده به نصیحتکننده شود. | هدف افزایش استقلال مراجع است. |
نصیحتکننده را میتوان مسئول رفتار شنونده دانست. | خودِ مراجع مسئول رفتار خود است. |
قضاوتکننده و ارزیابیکننده است. | غیرقضاوتکننده و همدلانه است. |
در حالت نصیحت، عزتنفس شنونده پایین میماند و اعتماد بهنفس نصیحتکننده افزایش مییابد. | عزتنفس مراجع بالا میرود و اعتمادبهنفس خود او افزایش مییابد. |
بعید است منجر به تغییر رفتار شود. | احتمالاً منجر به تغییر عمیق و پایدار در رفتار مراجع میشود. |
منجر به بینش فکری میشود که به تغییر رفتار نمیانجامد. | منجر به بینش عاطفی میشود که و میتواند به تغییر رفتار بیانجامد. |
تمرکز بر انجام رفتار یا عمل است. | تمرکز بر علل و یا پیامدهای رفتار یا عمل است. |
ممکن است از نیازهای نصیحتکننده ناشی شود؛ مثلاً نیاز به کمک کردن، مهربان بودن، درست بودن و غیره. | از نیازهای مراجع ناشی میشود. |
جدول 1. تفاوت نصیحت و توصیه با رواندرمانی
روانشناس باید علاوه بر دانش گسترده و درک نظریههای روانشناسی، در تکنیکهای عملی درمان نیز بسیار ماهر و مسلط باشد؛ تکنیکهایی نظیرگوش دادن فعال، همدلی و بازخورد که در هنگام نصیحت کردن نیازی به آنها نداریم. روانشناس باید در گوشدادن بسیار ماهر باشد تا بتواند با دقت به صحبتهای مراجع خود گوش دهد. علاوه بر آنچه گفته میشود، روانشناس باید آنچه گفته نمیشود را نیز بشنود و از کلمات دقیقی که مراجع استفاده میکند آگاه باشد. آنها باید به نحوهی بیان مراجع گوش سپرده و به تمام پیامهای غیرکلامی که مراجع با تن صدا، وضعیت بدنی، حرکات و مظاهر چهرهای منتقل میکند، توجه زیادی داشته باشند. آنها باید حتی به کیفیت سکوت مراجع خود گوش دهند؛ زیرا اطلاعات زیادی وجود دارد که روانشناس میتواند از سکوت مراجع بهدست آورد. برای نمونه، آیا مراجع تازه صحبت خود را تمام کرده است و منتظر است که شما پاسخ دهید؟ آیا از ادامهی صحبت خود بسیار خجالت زده یا ترسیده است؟ آیا فراموش کرده که میخواسته چه بگوید یا رشتهی افکار خود را از دست داده است؟ آیا در یافتن کلمات برای گفتن آنچه میخواهد بگوید مشکل دارد؟ چرا این اتفاقات رخ میدهد؟
یک روانشناس باید مهارتهای همدلی بسیار بالایی داشته باشد؛ زیرا همدلی در رواندرمانی امری کلیدی است. همدلی توانایی فرد (رواندرمانگر) برای درک افکار و احساسات شخص دیگر (مراجع) از دیدگاه او و برقراری ارتباط از راه اذعان به شرایط شخص دیگر است. در فرایند رواندرمانی، روانشناس با مراجع همدلی میکند نه همدردی. همدردی یعنی تجربهی احساس دیگر و همدلی یعنی درک احساس دیگری حتی بدون تجربهی مستقیم. وقتی مراجع میگوید:« چگونه میتوانی من را نصیحت کنی وقتی هرگز ازدواج نکردهای/ مورد تجاوز قرار نگرفتهای/ یا معتاد نشدهای؟» و مواردی از این دست، بهدنبال جلب همدردی است، نه همدلی. همدردی در رواندرمانی چندان مفید نیست؛ زیرا تجربیات هر فرد اساساً منحصربهفردند و این کار تحمیل تجربهی خود به دیگری است. در همدردی دو طرف فرض میکنند که تجربیات آنها کاملاً مشابه بوده است. تلاش برای درک کامل تجربیات، افکار و احساسات شخص دیگر کمک چندانی به رواندرمانی نمیکند. روانشناس همچنین باید بتواند آنچه را که شنیده است به مراجع به روشی معنادار بازتاب (انعکاس) دهد تا همدلی و درک خود را به او نشان دهد. برای بسیاری از مردم، تنها شنیده شدن و درک شدن، تجربه جدیدی است و به خودی خود میتواند بسیار شفابخش باشد.
رواندرمانی به مهارتهای بسیار بیشتری از آنچه ذکر آن به میان رفت نیاز دارد، اما بهگمانم با گفتن همین موارد نیز توانستم نشان دهم که رواندرمانی نیازمند فردی آموزشدیده است، درحالیکه برای نصیحت کردن نیازی به هیچ آموزشی ندارید؛ نیازی نیست به دیگری گوش دهید یا جهان درونی او را درک کرده و با او همدلی کنید. در واقع، برای نصحیت کردن حتی نیازی به صحبت کردن ندارید؛ میتوانید یک بروشور یا کتاب توزیع کنید، یا میتوانید آنها را به دیدن یا شنیدن یک ویدیو یا صدای ضبط شده در مورد موضوع دعوت کنید.
2- نصیحت رهنمودی است، درحالیکه رواندرمانی معمولاً غیر رهنمودی است.
در این زمینه، منظور از واژهی «رهنمودی»، «جهت دهی» یا «هدایت کردن» است. بهعبارت دیگر، تصمیم گرفتن برای محتوای فکر، احساس و رفتار و چگونگی و زمانبندی این فکر، احساس و رفتار، برای دیگری و بهجای او. وقتی نصیحت میکنیم، خود را در موضع ارزیابی و قضاوت قرار میدهیم و براساس جهانبینی خود در مورد جهانِ دیگری تصمیم میگیریم. ما اغلب توجه نمیکنیم که ممکن است افراد دیگر، باورها و نظرات بسیار متفاوتی داشته باشند؛ بنابراین آنچه برای ما آسان و یا مناسب است، درواقع میتواند برای دیگری دشوار و یا نامناسب باشد. ضمن اینکه نصیحت ممکن است نادیده گرفته شود و یا موجب سردرگمی و مشکلات بیشتری برای فرد شود.
با گفتن اینکه فرد باید چه کند، نصیحتکننده مسئولیت رفتار شونده را عهدهدار میشود و شنونده هرگز یاد نمیگیرد به تفکر و تصمیمات خود اعتماد کند. در نتیجه، عزت نفس یا اعتماد به نفس شنونده افزایش نیافته و به نصیحت کننده وابسته میشود تا به او بگوید چه کاری انجام دهد. اغلب، درخواست از دیگری برای تعیین تکلیف و نپذیرفتن مسئولیت انتخابها و رفتارها، همان ریشهی مشکلات فرد است یا حتی میتواند خود مشکل باشد.
رواندرمانی غیرقضاوتکننده است و مراجع را راهنمایی و یاری میکند تا مسیر درست عمل را براساس دیدگاه خودش تعیین کند. البته روانشناس نیز تمام دانش و درک خود را در مورد ذهن انسان، رفتار، شخصیت، آسیبشناسی روانی و غیره بهکار میگیرد تا به مراجع در انجام این کار کمک کند. به این ترتیب، مراجع میتواند مطمئن شود که مسیر انتخاب شده مناسب بوده و او قادر به پیگیری آن خواهد بود. اینگونه است که عزت نفس مراجع افزایش یافته و قادربه تصمیمگیری در آینده خواهد بود. هدف روانشناس این است که از عدم وابستگی مراجع به رواندرمانی برای تصمیمگیری و حل مشکل مطمئن شود؛ اینکه مراجع میتواند بهتنهایی تصمیم گرفته و مسئولیت تصمیم خود را نیز بپذیرد و اینکه مهارتها و اعتماد به نفس لازم را برای مستقل بودن خواهد داشت.
البته این به معنای غیررهنمودی بودن تمام انواع رواندرمانیها و تمام جریان رواندرمانی نیست. گاهی اوقات روانشناسان به مراجعان خود جهت میدهند. من نیز در کار رواندرمانی گاهی از جهتدهی استفاده میکنم. برای نمونه، در امر زوجدرمانی، اغلب به زوجها «تکالیف خانگی» مانند تمرینات ارتباطی میدهم تا بین جلسات انجام دهند. ممکن است به افراد افسرده، توصیههایی ارائه کنم راجع به کارهایی که میتوانند در کنار درمان، برای بهبود خلق خود انجام دهند. ممکن است به مراجعانی که از اضطراب رنج میبرند، تکنیکهای تنفس یا آرامش را آموزش دهم که به مدیریت اضطراب کمک میکند. گاهی اوقات مراجعان را به پزشک یا روانپزشک معرفی میکنم. یکی از نمونههای آشکار رهنمودی شدنِ رواندرمانگری، مواجهه با مراجعی است که افکار خودکشی دارد. در این حالت، برنامهای راجع به اینکه درصورت اندیشدن به خودکشیْ فرد باید با چه کسی تماس بگیرد به او میدهم تا بتواند از خودش دربرابر این اندیشهها محافظت کند. ضمناً اگرمراجعی سابقهی اقدام به خودکشی داشته باشد، لازم است تا او را به بیمارستان ارجاع دهم و این ارجاع نیاز به برنامهریزی دارد. با این حال، این نمونههای رهنموددهی، رویکردهای درمانی خاص برای مشکلاتی خاص هستند و ارتباطی با تعیین تکلیف برای مراجع درخصوص تصمیمات مهم زندگی ندارند.
3-نصیحت عموماً منجر به بینش فکری میشود که به تغییر رفتار نمیانجامد؛ درحالیکه رواندرمانی منجر به بینش عاطفی میشود و میتواند به تغییر رفتار بیانجامد.
وقتی صحبت از تغییر رفتار میشود، ما به چیزهای بسیار بیشتری از صِرف ارائهی مجموعهای از حقایق یا اطلاعات و ایجاد بینش فکری نیاز داریم. برای نمونه، اکثر ما میدانیم که برای داشتن یک سبک زندگی واقعاً سالم باید چه کنیم و میدانیم که باید رژیمغذایی سالم، ورزش و خواب کافی داشته باشیم؛ اما همچنان سبکی را در زندگی انتخاب میکنیم که منجر به آسیب جسمی، روانی و عاطفیمان میشود. بسیاری از انتخابهای ما چنین است. ما میدانیم باید چه کنیم، اما این اطلاعات را نادیده میگیریم؛ اما چرا؟ زیرا مبنای تمام رفتارهای ما سیستمی پیچیده از احساسات و باورهای آگاهانه و ناخودآگاه است که بر رفتار ما تأثیر میگذارد. برای درک بهتر رفتارمان و انجام انتخابهای بهتر، باید احساسات و باورهایی را بشناسیم و درک کنیم که رفتار ما را تحتتأثیر قرار میدهند، جهت میدهند یا برمیانگیزند.
برای توضیح فرایندهای جهتدهنده، برانگیزاننده و اثرگذار بر رفتار، نظریههای روانشناختی فراوانی وجود دارند. روانشناسان با استفاده از این نظریهها به مراجع کمک میکنند تا به درکی عمیقتر از رفتار خود برسند. تمرکز رواندرمانی بر علل و پیامدهای رفتار است، نه بر انجام رفتار که نقطهی عطف نصیحت کردن است. هدف رواندرمانی کمک به مراجع در فرایند خودشناسی، برای درک بهتر دنیای درونی و روابط خود است؛ برای کاوش احساسات خود و یادگیری در مورد خود. رواندرمانی یک راهحل سریع نیست؛ مراجع برای دیدن الگوهای رفتاری خود به زمان و تأمل عمیق نیاز دارد. با این بینش عاطفی عمیق است که مراجع میتواند تغییری واقعی و ماندگار در رفتار خود ایجاد کند. با این همه، گاهی اوقات، هیچ پاسخ یا راهحلی وجود ندارد. گاهی اوقات، کنارآمدن با درد و سردرگمی بهترین کاری است که مراجع میتواند انجام دهد و نقش روانشناس تسهیل این کار به شیوهای ایمن و سالم است.
یکی دیگر از تفاوتهای نصیحت و رواندرمانی این است که نصیحت ممکن است از نیازهای خود نصیحت کننده ناشی شود، درحالیکه رواندرمانی برآمده از نیازهای مراجع است؛ اما این به چه معناست؟ دلایل زیادی وجود دارد که مردم دیگران را نصیحت میکنند. درحالیکه نصیحت ممکن است به شنونده سود برساند یا نرساند، معمولاً بهحال نصیحتکننده مفید است. برای نمونه، ممکن است عزتنفس نصیحتکننده پایین باشد و نیازی عموماً ناخودآگاه او را برانگیزد تا ارزش خود را با نصیحت کردن اثبات کند؛با اینکار میتواند نشان دهد که چهقدر باهوش و مفید است. ممکن است با تعیین تکلیف برای دیگران احساس نیاز به کنترل در نصیحتکننده ارضا شود. ممکن است کمک بهدیگران به ایشان در التیام آسیبی که در گذشته تجربه کردهاند کمک کند. دلیل آن هرچه باشد، وقتی صحبت از نصیحت کردن میشود، اغلب نیاز نصیحتکننده است که مطرح میشود. از سوی دیگر، رواندرمانی بر نیازهای مراجع تمرکز دارد. آگاهی از نیازهای خود، بخشی مهم از روانشناس بودن است؛ بنابراین روانشناسان معمولاً برای دستیابی به این آگاهی ساعتهای فراوانی را صرف درمان خود میکنند. روانشناس طی جلسه رواندرمانی با مراجع، آگاهانه نیازهای خود را کنار میگذارد و بر نیازهای مراجع تمرکز میکند. بدیهی است که این برای مراجع مفیدتر است و هدف روان درمانی نیز سودرسانی به مراجع است.
حال که تفاوت بین نصیحت و رواندرمانی را دانستید، میتوانید آنچه را نیاز دارید، آگاهانه انتخاب کرده و اقدامات لازم را در راستای آن انجام دهید.
پینوشت:
[1]. South African Council for Natural Scientific Professions (SACNASP)
منبع: شمارهی ۱۷۴ سپیدهدانایی/ شهریور ۱۴۰۳