بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
ماهنامه سپیده دانایی
  • اخبار
  • روانشناسی
  • سبک زندگی
  • روانشناسی مثبت گرا
  • روانشناسی اجتماعی
  • آسیب های اجتماعی
  • درباره ما
  • اخبار
  • روانشناسی
  • سبک زندگی
  • روانشناسی مثبت گرا
  • روانشناسی اجتماعی
  • آسیب های اجتماعی
  • درباره ما
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
ماهنامه سپیده دانایی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
خانه آسیب های اجتماعی

سفری به درون ذهن کارکنان بی‌انگیزه: مرگ تدریجی یک شور

سفری به درون ذهن کارکنان بی‌انگیزه: مرگ تدریجی یک شور
Share on FacebookShare on Twitter

«خورشید هنوز کامل طلوع نکرده که صدای زنگ تلفن همراهم من را از خوابی که خستگی‌ام را برطرف نکرده بیدار می‌کند. به‌سختی بلند می‌شوم، قهوه‌ام را می‌ریزم و با چشمانی نیمه‌باز مسیر تکراری خانه تا شرکت را طی می‌کنم. در آسانسور، چهره‌هایی آشنا می‌بینم؛ خسته، بی‌حرف و بی‌رمق. اثر انگشتم را ثبت می‌کنم، سامانه را روشن می‌کنم، ایمیل‌ها را می‌خوانم و در جلساتی شرکت می‌کنم که نه دغدغه‌ام هستند و نه درکی از تأثیرشان دارم. همه‌چیز طبق روال است؛ من هستم اما نه مشتاق، نه کنجکاو، و نه چندان متعهد. هر روز با پرسشی مهم به‌سمت خانه برمی‌گردم: من چرا هنوز این‌جا هستم؟ چرا هر روز همین کار را تکرار می‌کنم؟ چرا دیگر حتی رؤیاپردازی نمی‌کنم؟ انگار شور درونی‌ام آرام‌آرام، بی‌صدا جان می‌دهد.»

این روایت، صرفاً تجربه‌ای فردی از خستگی یا نارضایتی شغلی نیست؛ پژواکی است از واقعیتی فراگیر در بسیاری از سازمان‌ها. بی‌معناشدن کار، تحلیل‌رفتن شوق و گم‌شدن حس تعلق، دیگر استثنا نیست، بلکه بخشی از تجربه جاری کارکنان در محیط‌های کاری امروز است. برای درک عمق این پدیدۀ بی‌انگیزگی، باید سفری به درون ذهن کسانی داشته باشیم که ظاهراً «هستند»، اما در عمل هیچ پیوندی با کار، هدف یا سازمان خود احساس نمی‌کنند.

تبیین روان‌شناختی بی‌انگیزگی شغلی

یکی از جامع‌ترین چهارچوب‌ها برای درک بی‌انگیزگی شغلی، نظریۀ خودتعیین‌گری است که توسط دسی و رایان مطرح شده است. این نظریه انگیزش را نه تنها بر اساس پاداش‌های بیرونی، بلکه در پیوند با سه نیاز بنیادین روان‌شناختی می‌بیند: خودمختاری، شایستگی، و ارتباط.

  • خودمختاری: زمانی که کارکنان در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت دارند و می‌توانند مسیر کاری خود را انتخاب کنند، احساس اختیار در آن‌ها تقویت می‌شود. مدیرانی که هدف وظایف را توضیح می‌دهند، نظر کارکنان را می‌پرسند و حق انتخاب به آن‌ها می‌دهند، بستر لازم برای شکوفایی انگیزش درونی را فراهم می‌کنند.
  • شایستگی: احساس توانمندی و تسلط نیز برای حفظ انگیزش حیاتی است. نبود بازخورد، عدم توسعه مهارت‌ها و نادیده گرفتن تلاش‌های کارکنان، موجب تحلیل رفتن انگیزش می‌شود. حمایت از یادگیری مداوم، ارائه بازخورد سازنده و تشویق به توسعه مهارت‌ها می‌تواند این نیاز را تأمین کند.
  • ارتباط انسانی: نیاز به تعلق و تعامل معنادار با دیگران، در سازمان‌های بزرگ و پیچیده اغلب نادیده گرفته می‌شود. کارکنانی که احساس انزوا یا بی‌ارزشی می‌کنند، انگیزش خود را از دست می‌دهند. فضایی که در آن احترام، اعتماد و گفت‌وگوی انسانی شکل بگیرد، انگیزش پایدار را تقویت می‌کند.

شناختی: نقش ادراک و ارزیابی

نظریۀ ارزیابی شناختی، شاخه‌ای از نظریۀ خودتعیین‌گری، بر اهمیت ادراک فرد از کنترل رفتار خود تأکید دارد. وقتی کارکنان احساس کنند عملکردشان ناشی از فشار بیرونی است، انگیزش درونی تضعیف می‌شود.

پاداش‌های مادی یا سیستم‌های امتیازدهی اگر بدون توجه به نیازهای روان‌شناختی و بدون شفافیت اجرا شوند، اثر معکوس دارند. بنابراین، طراحی تجربه کاری باید بر ایجاد حس اختیار، توضیح هدف‌ها، مشارکت در تصمیم‌گیری و ارائه بازخورد انسانی تمرکز کند.

طراحی شغل و تجربه معنابخش

مدل ویژگی‌های شغل پنج ویژگی کلیدی را برای تجربه شغلی معنادار معرفی می‌کند: تنوع مهارت، هویت وظیفه، اهمیت وظیفه، خودمختاری و بازخورد.

شغل‌های تکراری و فاقد معنا، کارکنان را از حس ارزشمندی و انگیزش دور می‌کنند. بازخورد مؤثر، روشن کردن اهمیت نقش کارکنان و توجه به توسعه مهارت‌ها، می‌تواند تجربه شغلی را معنادار کند و انگیزش درونی را بازگرداند.

عدالت سازمانی

نظریۀ عدالت سازمانی بر ادراک کارکنان از انصاف تأکید دارد. سه نوع عدالت کلیدی عبارت‌اند از:

  1. عدالت توزیعی: تقسیم منابع و پاداش‌ها
  2. عدالت رویه‌ای: فرایندهای تصمیم‌گیری
  3. عدالت تعاملی: کیفیت تعاملات بین فردی

بی‌عدالتی حتی در حضور پاداش‌های مادی نیز انگیزش را کاهش می‌دهد. تجربه بی‌عدالتی در ارتقا، تخصیص پروژه‌ها یا تعاملات روزمره باعث فرسایش انگیزش و ایجاد حس نادیده گرفته‌شدن می‌شود.

نظریۀ انتظار

نظریۀ انتظار وروم، سه باور مهم کارکنان را پیش از اقدام به فعالیت بررسی می‌کند:

  • باور به اثر تلاش بر عملکرد (انتظار)
  • باور به رابطه عملکرد و پاداش (ابزارمندی)
  • ارزشمندی پاداش

اختلال در هر یک از این مؤلفه‌ها موجب افت شدید انگیزش می‌شود. کارکنان وقتی دریابند تلاش آن‌ها هیچ ارتباطی با عملکرد یا پاداش ندارد، انگیزه مشارکت فعال را از دست می‌دهند و کار به وظیفه‌ای بی‌معنا تبدیل می‌شود.

نظریه‌ها در میدان واقعیت

واقعیت سازمانی، به‌ویژه در ساختارهای متمرکز و بوروکراتیک، اغلب مانع تحقق نظریه‌ها می‌شود. سرکوب خودمختاری، نبود بازخورد، عدم حمایت از توسعه فردی و محدودیت ارتباطات انسانی، همگی زمینه‌ساز استعفای خاموش و بی‌انگیزگی مزمن هستند. حتی پاداش‌های مالی یا سیستم‌های تشویقی بدون شفافیت و همخوانی با نیازهای روان‌شناختی، انگیزش را کاهش می‌دهند.

بازسازی رابطۀ انسان و سازمان

آنچه باقی می‌ماند، دعوتی است به بازاندیشی در بنیاد رابطۀ انسان و سازمان. انگیزش واقعی کارکنان نه با دستور و کنترل، بلکه از طریق اختیار، اعتماد، دیده‌شدن، فرصت، بازخورد و معنا شکل می‌گیرد.

سازمان‌ها باید تجربه زیسته کارکنان را درک کنند، نه صرفاً عملکرد آن‌ها را پایش کنند. گفت‌وگوهای واقعی، بازخورد همراه با رشد، و شناخت کارکنان به‌مثابه انسان‌های دارای نیازها و تفاوت‌ها، نخستین گام‌ها برای بازآفرینی انگیزش هستند.

در چنین بستری، انگیزش دیگر ابزاری برای بهره‌وری نیست، بلکه نیرویی درونی، اصیل و پایدار می‌شود؛ نیرویی که از اعتماد و درک متقابل زاده شده و رشد می‌کند. این تغییر، هرچند آرام و تدریجی است، می‌تواند سازمان‌ها را از «وظیفه‌محوری» به «مشارکت داوطلبانه» و از «باید» به «خواستن» منتقل کند.

نتیجه‌گیری

در روزگار استعفای خاموش، فرسودگی پنهان و بی‌تفاوتی جمعی، ماندگاری سازمان‌ها در ژرفای فرهنگ سازمانی نهفته است؛ فرهنگی که انسان را حامل معنا و هویت به رسمیت می‌شناسد. مسیر احیای انگیزش با شنیدن، فهمیدن و بازطراحی فضاها، روابط و معناها آغاز می‌شود.

اگر سازمان بتواند خود را در آیینۀ ذهن و دل کارکنان بازبینی کند، دیگر کسی با چشمانی خسته و قلبی خاموش در آسانسور نخواهد پرسید: «من چرا هنوز این‌جا هستم؟» زیرا اکنون دلایل واقعی برای ماندن دارد.

 

برچسب ها: استعفای خاموشبی‌انگیزگی شغلیروان‌شناسی سازمانیطراحی شغلمعنای کارنظریه خودتعیین‌گری

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سپیده‌دانایی

سایت سپیده‌دانایی، رسانه‌ای تخصصی در حوزه مشاوره و روان‌شناسی است که با مدیریت دکتر محمود گلزاری، تلاش می‌کند محتوایی علمی، کاربردی و قابل فهم را برای عموم مردم و متخصصان ارائه دهد. هدف ما ارتقای سلامت روان جامعه، ایجاد ارتباط میان مخاطبان و کارشناسان، و ارائه پاسخ‌های کارشناسی در بخش «همدلی» است.

 

دسته بندی

اخرین نوشته ها

  • سفری به درون ذهن کارکنان بی‌انگیزه: مرگ تدریجی یک شور
  • روان‌شناسی فقر: جهت‌گیری‌های کنونی و آتی
  • تناقض ترش و شیرین ایسترلین؛ آیا پول واقعاً خوشبختی می‌آورد؟
  • روان‌شناسی مثبت‌نگر اگزیستانسی: چگونه رنج را به به‌باشی پایدار تبدیل کنیم؟
  • بررسی موانع، تسهیل‌کننده‌ها و مداخلات مرتبط با عدم پایبندی به مصرف دارو: رویکردی جامع

© 2025 تمامی حقوق این وبسایت متعلق به ماهنامه سپیده دانایی می‌باشد. طراحی شده توسط sma-altaha.

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • Home

© 2025 تمامی حقوق این وبسایت متعلق به ماهنامه سپیده دانایی می‌باشد. طراحی شده توسط sma-altaha.