ژرفخوانی، زبان درونی است: گفتوگو با دکتر ماریان ولف
کوتاه شدن مدار ژرفخوانی مغز در عصر دیجیتال
دکتر ماریان ولف، استاد دانشگاه UCLA و از پژوهشگران برجسته آمریکایی در حوزهٔ نارساخوانی، مدار خواندن مغز و ژرفخوانی است. ایشان فعالیتهای پژوهشی خود را همزمان با اخذ مدرک دکتری از دانشگاه هاروارد آغاز کرد و عمده پژوهشهای وی پیرامون رشد مغز خواندن و موانع اصلی در برابر آن، از نارساخوانی ژنتیکی تا عوامل محیطی، میباشد. او در گفتوگویی اختصاصی با مجله سپیدهدانایی، دربارهٔ تأثیر فناوری دیجیتال بر مهارتهای خواندن، اهمیت مدارهای مغزی در فهم مطلب و راهکارهای کمک به کودکان دارای مشکل در خواندن صحبت میکند.
عصبشناسی خواندن و اهمیت دستورالعملهای چندلایه
دکتر ولف با تأکید بر پیچیدگی فرآیند خواندن، از مخفف POSSUM استفاده میکند تا اجزای کلیدی مدار خواندن مغز را شرح دهد:
- Phonology (واجشناسی)
- Orthography (رسمالخط)
- Semantics (معناشناسی)
- Syntax (نحو)
- Morphology (ساختشناسی واژگانی)
او باور دارد که هر یک از این مؤلفهها باید بهصورت شفاف و دقیق آموزش داده شوند و نباید هیچکدام فدای روشهای قدیمی یا رویکردهای افراطی شود. از دید او، «تکرار تا سرحد مرگ» مخصوصاً برای حدوداً 40 درصد از کودکان ما ضروری است، چون مغز آنها نیاز دارد که بارها و بارها در معرض الفبا، الگوی حروف، و ارتباطشان با آواها قرار گیرد تا همگی اینها در مغز تثبیت گردد.
راهکارهایی برای والدین: از بدو تولد تا مدرسه
دکتر ولف «کمپین 2000 روزه» را برای والدین پیشنهاد میدهد:
۲۰۰۰ روز اول:
- خواندن روزانه از ماههای ابتدایی زندگی
- کتابهای متناسب با سن در اختیار والدین قرار گیرد
- آموزش خواندن محاورهای و اهمیت فعال شدن نواحی گفتاری مغز
۲۰۰۰ روز دوم:
- ارزیابی کودکان از ورود به مهدکودک
- شناسایی پروفایلهای شناختی و زبانی
- مداخله زودهنگام برای رفع مشکلات خواندن
- چه پیشنهادی برای والدینی دارید که کودکشان با چالش خواندن مواجهاند؟
«اولین کاری که من میکنم ایجاد دو دسته از فعالیت و کمپین در دو برهۀ زمانی مختلف است. کمپین اول شامل ۲۰۰۰ روز اول و کمپین دوم شامل ۲۰۰۰ روز دوم است. در ۲۰۰۰ روز اول هر عیادت کنندۀ خوب یک کیف متفاوت متشکل از کتابهای مختلف در اختیار والدین قرار میدهد که باور دارد از منظر رشد کودک برای آن مقطع زمانی خاص مناسب است.
یک دستورالعمل 5 دقیقهای به آنها داده میشود که ما آن را خواندن اشتراکی یا خواندن محاورهای مینامیم؛ روندی که در آن والدین در شرف درک این امر قرار میگیرند که علیرغم تصور آنها، کودکشان کاملا درک میکنند تا آنها چه میگویند؛ کودک به صورت فعالانه در حال فعال کردن سیستم گفتار و زبان بعد از دو ماهگی است. در شش ماهگی کودک در حال بررسی و تجزیه و تحلیل موارد بسیاری است که در تصور والدین نمیگنجد، و این آن چیزی است که امروز ما آن را با عنوان اثر تجمیعی میشناسیم.
ما اطلاعاتی برآمده از تصاویر سیستم عصبی داریم که توسط جان هاتون، متخصص اطفال عصبشناس در سینسیناتی، جمعآوری شدهاند؛ این اطلاعات نشان میدهند کودکانی که برایشان کتاب خوانده میشود بیش از دیگر کودکان در حال فعال کردن بخشهای بیانی و شنوایی مغز در ارتباط با گفتار و زبان هستند. این امر به ما کمک میکند تا در راستای بهبود آنچه که سرآغاز شروع شکاف دستآوردی نامیده میشود قدم برداریم؛ شکافی که پیش از رفتن کودکان به مدرسه شروع به شکل گرفتن میکند و با زبان و رشد ادراکی آغاز میگردد.»
- از نظر شما راهکار مقابله با این چالش در کودکان دو زبانه چیست؟
«کودکان دو زبانۀ ما نیاز دارند در ارتباط با فراگیری زبان اول خود گامهای استوار و محکمی بردارند؛ حال هر زبانی باشد. این زبان پایه و اساس آموختن دیگر زبانها خواهد بود. بسیاری از کودکان با واژگان ناکافی وارد مهدکودک میشوند و این موضوع در توانایی رمزگشایی و درک مطلب آنها اختلال ایجاد میکند. وقتی من دربارۀ مدار صحبت میکنم، این روند به رشد این بخشهای مغز در پنج سال اول زندگی نیاز دارد؛ و این امری است که برای بسیاری از کودکان رخ نمیدهد.»
- در ۲۰۰۰ روز دوم این کمپین و فعالیت چه اتفاقی برای کودکان رخ میدهد؟ و والدین در این میان چه نقشی بر عهده دارند؟
«۲۰۰۰ روز دوم از پشت در مهدکودک آغاز میشود. ما نیاز داریم که کودکمان مورد ارزیابی قرار گیرند. آنها میتوانند در دستههای کوچک مورد ارزیابی قرار بگیرند. ما شواهد جدیدی در ارتباط با این موضوع در آخرین تحقیقی که توسط گروه من صورت گرفت (گروهی از دانشگاه MIT با همراهی جان گابریل، تحت سرپرستی دانشجوی دکترای من الگا ازرنوـپالچیک) یافتههای ما نشان میدهد کودکان در مهدکودک در شش پروفایل مختلف قرار میگیرند که صرفاً والدین با آگاهی یافتن از این دادهها میتوانند عملکرد بهتری داشته باشند.
دو دسته از این پروفایل، کودکانی هستند که در خواندن عالی و یا خوب هستند و چهار دستۀ دیگر کودکانی هستند که لازم است بهواقع نگرانشان باشیم. این کودکان نیازمند روشهای احیا و مداخلۀ خاص و هدفمند هستند. برای برخی از این کودکان این ضعف به این دلیل است که آنها در محیطهای آسیبپذیر بودهاند و نیازمند این هستند که رشد کلامی و ادراکیشان بهبود یابد. سه دستۀ دیگر مشکلات خواندن متفاوتی دارند که میتوانند در قالب آگاهی آوایی، حافظۀ فعال، سرعت نامبردن (ما از RNS/RAS استفاده میکنیم) و دانش صدای حروف دستهبندی شوند. بهطور خلاصه چنین دستهبندیای به ما کمک خواهد کرد تا مشکلاتی را که کودکان در زمینۀ خواندن با آن مواجهاند دستهبندی کرده و کودکان را در این زمینهها تقویت کرده و مورد حمایت قرار دهیم.»
- پس از ترک مهدکودک و ورود به کلاس اول چطور میتوان کودکان را دستهبندی کرد و به آنها در راستای رشد تواناییهایشان یاری رساند؟
«پس از ورود کودکان به کلاس اول میتوانیم کمک کنیم تا بین کسانی که همچنان به مداخله بیشتر نیاز دارند و کسانی که تنها نیازمند اندک زمانی برای رشد توانایی خود هستند تمایز قائل شویم. در این میان آن دسته از کودکانی که نیازمند مداخله بیشتر از سوی ما هستند باید از ابتدا شناسایی شوند. ما هم اکنون با توجه به نتایج مطالعاتی که توسط گروه من (مارین لاوت که نویسندۀ اول این مقاله است به همراه رابرت موریس و شخص خودم) انجام شده بدون شک میدانیم به طور قابل ملاحظهای بهتر است تا این مداخله وقتی کودکان وارد کلاس اول میشوند صورت گیرد چراکه نتیجۀ آن در راستای رشد توانایی خواندن بهطرز چشمگیری مؤثرتر از زمانی است که این مداخله در زمان ورود به کلاس سوم صورت میگیرد. صبر ما گاهاً خیلی طولانی است و گاهی متوسل میشویم به این متد که صبر کن تا شکست بخوری. اما ما باید بهسرعت تشخیص دهیم که کودکان ما چه کسانی هستند، به چه چیزی نیاز دارند و تلاش کنیم تا این نیاز را برطرف و این برای من مهمترین پیام ۲۰۰۰ روز دوم است.»
سه کتاب، یک دغدغه: حفظ ژرفخوانی
1. پروست و ماهی مرکب
- با تشکر از شما و توضیحاتی که ارائه کردید. بپردازیم به آثاری که تا کنون منتشر کردهاید. لطفاً کمی به کتاب «پروست و ماهی مرکب» بپردازید و دربارۀ این اثر به ما توضیح دهید؟
«پروست و ماهی مرکب» ثمرۀ هفت سال تلاش من برای مرتبط کردن و به کار گرفتن تحقیقات گوناگون در زمینههای علوم اعصاب شناختی، تاریخ، روانشناسی و رشد کودک است تا به سه موضوع مهم و اساسی زیر پاسخ دهم:
- ما چگونه یاد گرفتیم که بخوانیم وقتی هیچ ژن و یا ساختاری، بهخصوص ژنتیکی، که برنامهریزی شده باشد برای خواندن در مغزمان وجود ندارد؟ ما چگونه از عهدۀ چنین کاری برآمدیم؟
- آیا آگاهی از این امر که مغز چگونه خواندن میآموزد میتواند درک عمیقی دربارۀ چگونگی رشد منحصربهفرد کودکان در مطالعاتشان شکل دهد، چگونه کودکانی که دچار چالشاند امکان دارد به روشهای مختلف مفهومپردازی شوند، و نهایتاً، و چگونه کودکانی که در عصر دیجیتال نخستین گامهایشان را در خواندن برمیدارند، ممکن است متفاوت باشند؟
- چه نماد بشری خارقالعاده و زیبایی است توان انتقال بهوسیلۀ خواندن. بنابراین، «پروست و ماهی مرکب»، دفاعیۀ من بود برای بیان اینکه چگونه خواندنْ بهترین افکار و اندیشههای فردی را منعکس میکند و پیشمیراند؛ افرادی که در ادامه اندیشههایشان را برای ابناء بشر به یادگار میگذارند.»
بررسی علمی و تاریخی تحول مغز در یادگیری خواندن، اهمیت بیولوژیکی خواندن و شکلگیری ذهن خواننده.
2. داستانهای خواندن و نوشتن برای قرن ۲۱
- برای ما از کتاب «داستانهای خواندن و نوشتن برای قرن ۲۱» بگویید.
پس از «پروست و ماهی مرکب» برایم کاملاً مشخص شد آن درک و دریافتی که من آن را ژرفخوانی مینامم در حال تکوین و شکلگیری از دل آن کتاب بود.بنابراین کتاب بعدی من، اثری که «داستانهای خواندن و نوشتن برای قرن 21» نامیده میشود، به پرداختن به موضوع ژرفخوانی اختصاص داده شد. من به واسطۀ سه داستان مختلف به توضیح و تبیین این موضوع پرداختم و این کتاب، کتابی آکادمیک است.
مروری داستانمحور بر مفهوم ژرفخوانی و چالشهای آن در عصر دیجیتال با روایت کودک، زبانشناس و عصبپژوه.
3. خواننده به خانه آمد
- بعد از انتشار این دو اثر، نگارش کتاب سوم خود را آغاز کردید. لطفاً کمی دربارۀ اثر جدیدتان به ما بگویید.
«داستانهای خواندن و نوشتن» باعث شد دریابم که نیاز است تا روشی بیابم که تمامی این دانش و اطلاعات را به روشی قابل فهمتر و در دسترستر، در اختیار تمامی اعضای جامعه قرار دهم؛ کسانی که مسئولیت حمایت و حفاظت و پرورش نسل بعد را به عهده دارند. بنابراین عنوان جدید «خواننده به خانه آمد: ذهن خواننده در عصر دیجیتال» در ذهنم شکل گرفت. این کتاب سوم راهی بود تا من نتایج تمام تحقیقاتم را، از کتاب «پروست و ماهی مرکب» و «داستانهای خواندن و نوشتن»، در کنار هم قرار دهم و به پرسشهای اساسیای که امروز در برابرمان قرار دارد بپردازم؛ سؤالاتی نظیر اینکه میخواهیم به چه کسی تبدیل شویم؟
من پی به چیزی بردم که برایم به عنوان یک محقق علوم اعصاب شناختی، تا پیش از آن، ناشناخته و نامعلوم بود، من دریافتم آن چیزی که من در شرف شناخت آن به عنوان عامل تغییرات مدار خواندن مغز بودم اشارۀ ضمنی داشت بر اینکه چگونه هر کس فکر میکند، چگونه هر کس از فن و مهارتهای ژرفخوانی چون تلقین و تحلیل انتقای بهره میگیرد ــ اینکه به نظر میرسد ما در یک موقعیت و زمانۀ دیجیتال بیشتر در راستای کوتاه کردن مدار ژرفخوانی مغز قدم برمیداریم؛ زیرا دائماً در معرض بمباران اطلاعات و دادهها و بر دوش گرفتن مسئولیتهای چندگانه قرار داریم.
بنابراین همانطور که خواندن خود در حال تغییر کردن است، نحوۀ اندیشیدن در ما نیز در حال تغییر است، همانطور که توانایی ما در مواجهه با افکار و اندیشههای پیچیده و تحلیلهای انتقادی در حال دگرگونی است، همانطور که توانایی ما در قرار دادن خودمان در نظرگاه دیگران در حال تحول است. بنابراین، به بیانی، این سهگانه در ابتدا دفاعیهای بود در باب خواندن و در انتها به عنوان درخواست و تقاضای حفظ و پاسداری از مهارتهای خارقالعاده و شگفتانگیز ژرفخوانی و تواناییهایی که خوانندۀ دیجیتال نیاز دارد تا در قرن بیستویکم فرا بگیرد، به پایان رسید. بنابراین حد فاصل این دو نگاه، به بیانی، از درک و تقدیر توانایی انتقال مفاهیم بهواسطۀ خواندن برای نسل بشر آغاز میگردد و با درک این موضوع پایان مییابد که نهتنها ما در میان تغییر روشهای خواندن قرار داریم، بلکه ما وظیفه داریم که این تغییر را برای لحظهای متوقف سازیم و ببینیم چگونه میتوانیم به بهترین روش آن تواناییهایی را که کسب کردهایم، در کنار به دست آوردن تواناییهای جدید، حفظ کنیم. بنابراین مدار خواندن همانند یک رورشاخ برای تغییرات اجتماعی و تغییرات مغز است.
جمعبندی دیدگاههای پیشین و بررسی تغییرات الگوهای خواندن در دنیای دیجیتال، همراه با هشدار درباره تحلیل رفتن مهارتهای ژرفخوانی.
سواد دیجیتال از نگاه دکتر ولف
- سواد دیجیتال از نظر شما به چه چیزی اشاره دارد؟
او سواد دیجیتال را آگاهی از کارکرد ذهن در بستر دیجیتال میداند و پیشنهاد میدهد:
- ابتدا خواندن با متن چاپی برای تقویت ژرفخوانی آغاز شود.
- سپس با ورود به مهدکودک، فناوری دیجیتال بهتدریج معرفی شود.
- از کلاس اول، مهارتهایی چون برنامهنویسی و خواندن هدفمند از مانیتور آموزش داده شود.
با توجه به نظرات ویگوتسکی، این امکان را داریم که سواد دیجیتال و سواد چاپی را بهصورت همزمان و مستقل از هم پرورش دهیم. سپس کودکان، وقتی که هم خواندن روان را آموختهاند و هم مهارتهای ژرفخوانی را کسب کردهاند، راحتتر میتوانند مهارتهایی را بهواسطۀ معلمان و مربیان خود بیاموزند که لازمۀ خواندن سنجیده و هوشمندانه از روی مانیتور است. بنابراین بخشی از سواد دیجیتال برای من آگاهی دیجیتال است. بهترین راه نیل به چنین هدفی شروع به خواندن از روی متن و سپس آرامآرام معرفی خواندن دیجیتال است.