ادبیات نوظهور در حوزهی روانشناسی فقر نشان میدهد که تجربهی فقر بهخودیخود پیامدهایی دارد که برخی از آنها میتوانند گریز از فقر را دشوارتر کنند. در این مقاله، شواهد مبتنی بر روانشناسی و اقتصاد با بهرهگیری از یک چهارچوب سامانبخش که شامل چهار سازوکار اصلی است — کارکرد شناختی، سلامت روانی، باورها و اولویتها — ترکیب شده است. ما شواهدی را بررسی میکنیم که تأثیر فقر بر این چهار سازوکار روانی را نشان میدهد و بررسی میکنیم که این سازوکارها چگونه ممکن است بهنوبهی خود بر استمرار فقر تأثیرگذار باشند. بررسی ما نشان میدهد که عوامل روانی نقش مهمی در تجربهی فقر و واکنش به آن دارند، اما هنوز شواهد کافی برای ارزیابی دامنهی این تأثیرات و نقش آنها در تداوم فقر وجود ندارد. مقاله با ارائهی جهتگیریهای امیدبخش برای پژوهشهای آینده به پایان میرسد؛ پژوهشهایی که میتوانند خلأ شواهد را پر کنند و پیامدهای مهمی برای سیاستهای کاهش فقر داشته باشند.
روانشناسی فقر
نمونههای متعددی نشان میدهند که وقتی گرفتاریهای مالی کاهش مییابد، تواناییهای شناختی و سلامت روان افراد بهبود مییابد و تصمیمگیری آنها بهبود پیدا میکند. برای مثال:
- یک کشاورز هندی پس از دریافت پول محصول خود، بهرهی هوشی بالاتری نسبت به پیش از آن از خود نشان میدهد.
- خانوارهای کمدرآمد کنیایی که پول نقد دریافت میکنند، سطح افسردگی آنها کاهش مییابد.
- خانوادههای آمریکایی در ماههایی که درآمد بیشتری دارند، با کودکان خود بیشتر گفتگو میکنند که این عامل رشد شناختی کودکان و عملکرد تحصیلی آنها را ارتقا میدهد.
- کارگران تولیدی در روزهای پس از دریافت حقوق، خطاهای کمتری مرتکب میشوند، تولید بیشتری دارند و در نتیجه دستمزد بیشتری دریافت میکنند.
این نمونهها نشان میدهند که فقر پیامدهای روانی مستقیمی دارد که میتواند گریز از آن را دشوارتر کند. پژوهشگران هنوز درک دقیقی از این تأثیرات ندارند، به ویژه دربارهی این که چگونه عوامل روانی میتوانند استمرار فقر را تقویت کنند.
چهارچوبی برای روانشناسی فقر
برای بررسی و ترکیب شواهد، چهار سازوکار روانی اصلی معرفی شدهاند:
- کارکرد شناختی
- سلامت روانی
- باورها
- اولویتها
این چهار سازوکار جدا از هم نیستند و ممکن است به روشهای مختلف بر یکدیگر تأثیر بگذارند. پژوهشها در هر دو زمینهی کشورهای پردرآمد و کمدرآمد بررسی شدهاند. تمرکز اصلی بر واکنشهای روانی است که ممکن است در استمرار فقر نقش داشته باشند.
زمینهی فقر
در تمامی کشورها، افراد با درآمد یا مصرف کمتر از حداقل نیازهای اساسی فقیر محسوب میشوند. فقرا برای خرید غذا، پرداخت اجاره یا تأمین فرصتهای آموزشی فرزندان خود با چالش مواجه هستند. تجربهی فقر تنها محدود به کمبود منابع نیست:
- درآمد فقرا اغلب نوسان دارد.
- بیماری و آسیبهای محیطی شایعتر است.
- دسترسی محدود به آموزش، غذا و خدمات بهداشتی وجود دارد.
- تجربهی زندگی در جامعهای فقیر، تبعیض، ننگ و کلیشههای منفی را نیز به همراه دارد.
این شرایط باعث میشود که فقر تأثیرات روانی قابل توجهی داشته باشد و حوزهای تا حدی ناشناخته باقی بماند.
کارکرد شناختی
فقر میتواند کارکرد شناختی را تحت تأثیر قرار دهد:
- نظریهی کمبود نشان میدهد که نگرانیهای مالی توجه فرد را جلب میکند و منابع شناختی او را به خود مشغول میسازد.
- این جلبتوجه ممکن است به “تونلزنی” منجر شود؛ یعنی تمرکز بر مسائل مالی به جای سایر وظایف، که در برخی شرایط به تصمیمگیری دقیقتر کمک میکند، اما در بسیاری از موارد منابع شناختی را کاهش میدهد.
نمونههای عملی شامل:
- کشاورزان هندی پس از دریافت درآمد، عملکرد شناختی بالاتری نشان میدهند.
- دانشآموزان فقیر در مواجهه با پرسشهای مالی، عملکرد ضعیفتری دارند.
- پرداخت زودهنگام دستمزد در کارگران تولیدی موجب افزایش توجه به کار و بهرهوری آنها میشود.
فقر همچنین از طریق عوامل ساختاری مانند کیفیت پایین مدارس، محیطهای آموزشی نامطلوب، سوءتغذیه و آلودگی محیطی بر کارکرد شناختی تأثیر میگذارد.
سلامت روانی
فقر میتواند سطح استرس، اضطراب و افسردگی را افزایش دهد و شادی را کاهش دهد. شواهد نشان میدهند که:
- دریافت پول نقد اضطراب و افسردگی را کاهش میدهد.
- بیمهی درمانی رایگان برای فقرا موجب کاهش استرس میشود.
- مداخلات روانی و اجتماعی میتوانند بر آموزش، اشتغال و سرمایهگذاری والدین در کودکان تأثیر مثبت داشته باشند.
بااینحال، پژوهشهای بیشتری برای بررسی هزینهاثربخشی و روشهای بهینه ارائهی مداخلات روانی نیاز است.
باورها
تجربهی فقر میتواند باورهای منفی دربارهی خود و آینده ایجاد کند، که این امر بر انگیزه و رفتار افراد تأثیرگذار است. فقر طولانیمدت میتواند:
- آرمانها و امید به آینده را کاهش دهد.
- حس کنترل اندک بر زندگی را تقویت کند.
- از طریق کلیشههای منفی، عزتنفس را تضعیف کند.
مداخلاتی که باورها را تغییر میدهند، مانند افزایش امید، کانون کنترل و کاهش انگ مرتبط با دریافت کمک، نشان دادهاند که میتوانند رفتارهای مثبت و سرمایهگذاری افراد فقیر را افزایش دهند.
اولویتها
اولویتهای زمان و ریسک بر تصمیمگیری افراد تأثیرگذارند:
- تمرکز بر زمان حال ممکن است رفتارهای فوری و وسوسهانگیز را تقویت کند.
- تمرکز کمتر بر آینده میتواند سرمایهگذاری و تصمیمات بلندمدت را کاهش دهد.
- تجربهی فقر و مواجهه با خطرات روزمره ممکن است از پذیرش ریسکهای سازنده جلوگیری کند.
شواهد علّی محدود و گاه متناقض است و پژوهشهای بیشتری برای درک دقیقتر این ارتباط لازم است.
تعامل سازوکارهای روانی
چهار سازوکار روانی (کارکرد شناختی، سلامت روانی، باورها و اولویتها) ممکن است تعامل داشته و همدیگر را تقویت کنند. برای مثال:
- رفتاردرمانی شناختی میتواند همزمان بر کارکرد شناختی، سلامت روان و باورها اثر بگذارد.
- خواب ناکافی در زندگی فقیرانه میتواند اثرات منفی بر توجه، حافظه و خلقوخو داشته باشد.
سخن پایانی
مداخلات آزمایشی و پژوهشی اخیر نتایج امیدوارکنندهای داشتهاند، شامل:
- رواندرمانی و داروشناسی
- رفتاردرمانی شناختی
- مداخلات مرتبط با آرزوها، خودکارآمدی و کاهش انگ
- پرداخت نقدی برای تغییر شرایط مادی
این شواهد تأیید میکنند که عوامل روانی نقش مهمی در تجربهی فقر دارند، اما هنوز مشخص نیست که اثرات روانی به اندازهای قوی هستند که توانایی افراد برای گریز از فقر را بهطور معنادار مختل کنند. پژوهشهای آینده باید:
- اهمیت نسبی عوامل روانی نسبت به عوامل ساختاری و مبتنی بر بازار را بررسی کنند.
- سازوکارهای روانی را در محیطهای متنوع اندازهگیری کنند.
- تأثیرات روانی ابعاد کمتر شناختهشدهی فقر را مورد بررسی قرار دهند.
نتایج این مطالعات میتواند طراحی سیاستهای کاهش فقر را بهبود دهد، از جمله:
- برنامهریزی دقیق پرداخت نقدی
- ارائه خدمات سلامت روانی به افراد کمدرآمد
- ترکیب مداخلات روانی با آموزش و برنامههای دوران کودکی